گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر مجمع البیان
جلد بیست و سوم
سورة مبارکۀ و الطّور




اشاره
-52-
ص : 334
تعداد آیات:
بنظر کوفی و شامی تعداد آیات سورة و الطور چهل و نه آیه است،و بنظر بصري چهل و هشت آیه و بنظر حجازي چهل و
هفت آیه.
اختلاف تعداد آیات:
در تعداد آیات دو آیه مورد اختلاف است که عراقی و شامی(و الطور)را یک آیه دانسته اند،و نیز کوفی و شامی(دعا)را آیه
دانسته اند.
فضیلت سوره:
ابی بن کعب از پیامبر خدا(ص)روایت کرده است که فرمودند:هر کس سورة و الطور را بخواند بر خداوند لازم است که او را
از عذاب خود امان بخشد،و در بهشت خود او را نعمت دهد.
از جبیر بن مطعم روایت شده است میگوید:از رسول خدا(ص)شنیدم که در مغرب سورة و الطور را قرائت میفرمودند.
محمد بن هشام از حضرت باقر(ع)روایت کرده است که فرمودند:هر کس سورة و الطور را بخواند خداوند خیر دنیا و آخرت
را براي او جمع خواهد فرمود.
ارتباط سوره با ما قبل:
پس از آنکه خداوند سورة و الذاریات را با وعده هاي عذاب ختم فرمود، این سوره را به وقوع عذابها افتتاح کرده فرمود:
ص : 335
16 طور 52 - آیات 1
[ [سوره الطور ( 52 ): آیات 1 تا 16
اشاره
ابٍ مَسْطُورٍ ( 2) فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ ( 3) وَ اَلْبَیْتِ اَلْمَعْمُورِ ( 4) وَ اَلسَّقْفِ اَلْمَرْفُوعِ ( 5) وَ 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . وَ اَلطُّورِ ( 1) وَ کِت 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
الُ سَیْراً ( 10 ) فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ 􀀀 ماءُ مَوْراً ( 9) وَ تَسِیرُ اَلْجِب 􀀀 دافِعٍ ( 8) یَوْمَ تَمُورُ اَلسَّ 􀀀 ا لَهُ مِنْ 􀀀 واقِعٌ ( 7) م 􀀀 ذابَ رَبِّکَ لَ 􀀀 اَلْبَحْرِ اَلْمَسْجُورِ ( 6) إِنَّ عَ
ا تُکَذِّبُونَ ( 14 ) أَ 􀀀 اَلنّ اَلَّتِی کُنْتُمْ بِه
ار 􀀀 ذِهِ 􀀀 ارِ جَهَنَّمَ دَ  عا ( 13 ) ه 􀀀 ی ن 􀀀 لِلْمُکَذِّبِینَ ( 11 ) اَلَّذِینَ هُمْ فِی خَ وْضٍ یَلْعَبُونَ ( 12 ) یَوْمَ یُدَعُّونَ إِل
( ا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ( 16 􀀀 ما تُجْزَوْنَ م 􀀀 واءٌ عَلَیْکُمْ إِنَّ 􀀀 لا تَصْبِرُوا سَ 􀀀 ا فَاصْبِرُوا أَوْ 􀀀 لا تُبْصِرُونَ ( 15 ) اِصْلَوْه 􀀀 ذا أَمْ أَنْتُمْ 􀀀􀀀 فَسِحْرٌ ه
ص : 336
ترجمه آیات:
-10 سوگند به کوه طور.
-2 سوگند به کتاب نوشته شده.
-3 که در برگه اي است منشور.
-4 و سوگند به آن خانه اي که آباد است.
-5 و سوگند به آن سقف برافراشته شده.
-6 و سوگند به آن دریایی که شعله ور خواهد شد.
-7 که عذاب خداوندت حتما خواهد آمد.
-8 و احدي قدرت بر طرف کردن آن را ندارد.
-9 روزي که آسمان آن چنان گردشی نماید.
-10 و کوه ها آن چنان از جا حرکت کنند.
-11 در آن روز واي به حال تکذیب کنندگان.
-12 آنان که در یک سخن باطلی بازیچه میشوند.
-13 روزي که به سوي آتش جهنم سخت افکنده میشوند.
-14 که این آن جهنمی است که آن را تکذیب می نمودید.
-15 آیا این سحر است یا اینکه شما نمی بینید؟ 16 -سختی آن را بچشید چه صبر کنید یا صبر نکنید براي شما یکسان
است،پاداش اعمال خویشتن است که می بینید.
لغات آیات:
الطور-مبرد گوید:عرب به هر کوهی(طور)گوید،اما هنگامی که الف و لام
ص : 337
بر سر آن آوردند منظور از آن کوه معیّنی است.
الرق-رق پوستی است که روي آن می نویسند و اصل آن از معناي لمعان و درخشش است،گفته میشود(ترقرق الشیء)آنجا
که چیزي درخشش داشته باشد،و نیز میگویند:(ترقرق السراب)یعنی:(سراب برق زد).
المسجور-مسجور بمعنی مملو است،گفته میشود(سجرت التنور)یعنی:
آن را پر از آتش نمودم،و(عین سجراء)یعنی:چشمی که در آن سرخی راه یافته، گویی که در اثر آنچه که اطراف آنست سرخ
شده است،مانند سجار براي تنور که بمعنی سفیدي آمیخته به سرخی است،لبید شاعر گوید:
(فتوسطا عرض السري فصدعا
مسجوره متجاوز أقلامها)
المور-مور عبارتست از رفت و آمد اشیاء همانگونه که دود رفت و آمد میکند تا از بین میرود،و صرف آن عبارتست از(مار
یمور مورا فهو مایر).
و اعشی در شعر خود گفته است:
(کان مشیّتها من بیت جارتها
مور السحابه لا ریث و لا عجل)
بعضی هم گفته اند:(مرّ السحابه)یعنی:آسمان بسان ابرها در حرکت است.
خوض-عبارتست از وارد شدن با پا در آب،و اینجا وارد شدن در گفتار به آن تشبیه شده است.
دعّا-دع بمعنی دفع است در صرف آن گفته میشود:(دعّه یدعّه دعّا)مانند (صکّه یصکّه صکّا).
اعراب آیات:
و الطور-واو در آن براي قسم آمده است،و ما بعدش عطف بر آن شده است.
ص : 338
ماءُ مَوْراً )قوله واقع است،یعنی:(یقع فی ذلک الیوم) و نیز جایز است یوم در اینجا بر تقدیر اذا باشد که 􀀀 عامل در( یَوْمَ تَمُورُ السَّ
عامل در آن جواب شرط خواهد بود که فاء و ما بعد آن باشد که( فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ )است،همانگونه آمده است و( یَوْمَ
ماءُ است،و اگر هم بخواهی میتوانی تقدیر بگیري(یوم 􀀀 النّ فَهُمْ یُوزَعُونَ )،و یَوْمَ یُدَعُّونَ بدل یَوْمَ تَمُورُ السَّ
ارِ 􀀀 اللّ إِلَی
􀀀
داءُ هِ 􀀀 یُحْشَرُ أَعْ
یدعون الی نار جهنّم دعا یقال لهم هذه النار التی کنتم بها تکذّبون)که یقال در آن عمل کند.
ذا􀀀􀀀 أَ فَسِحْرٌ ه
،مبتدا است و خبرش أَمْ أَنْتُمْ است،یعنی:(بل انتم لا تبصرون).
معناي آیات:
« وَ الطُّورِ »
از جبائی و جماعتی از مفسّرین نقل شده است که خداوند به آن کوهی سوگند یاد کرده است که در سرزمین مقدّس در آن با
موسی هم سخن شد.
از مجاهد و کلبی نقل شده است منظور از طور هر کوهی است،زیرا خداوند انواع و اقسام نعمتهاي خود را در کوه بودیعت
گذاشته است.
« ابٍ مَسْطُورٍ 􀀀 وَ کِت »
مسطور بمعنی مکتوب است،و آن کتابی است که خداوند آن را براي فرشتگانش در آسمان نوشته است که در آن آنچه را که
شده است و خواهد شد میخوانند.
بعضی گفته اند:کتاب مسطور قرآن مجید است که در لوح محفوظ در پیشگاه الهی نوشته شده است،و منظور از رق منشور هم
همین کتاب است.
از فراء نقل شده است که کتاب مسطور نامه هاي اعمال است که روز قیامت براي بندگان خدا بیرون آورده خواهد شد،که
بعضی کتاب خود را به دست راست و بعضی به دست چپ گیرند،و این مانند آن آیه خواهد شد که میفرماید:
اهُ مَنْشُوراً ). 􀀀 اباً یَلْق 􀀀 امَهِ کِت 􀀀 ( وَ نُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِی
ص : 339
از کلبی روایت شده است که منظور از آن تورات است که خداوند آن را براي موسی(ع)نوشته است،و اینکه طور را تنها یاد
کرده است چون برکت آن بسیار است و در دنیا داراي منافع بسیار میباشد،و اینکه از کتاب یاد کرده است چون موقعیت آن
در دین بزرگ است.
بعضی هم گفته اند منظور از آن قرآن است که مؤمنین آن را می نویسند.
« فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ »
یعنی:آن کتاب را باز کرده میگسترانند تا آن را بخوانند.
و رقّ صفحه اي است که روي آن چیزي را می نویسند،ابی عبیده گفته است رق همان و رق است.
بعضی هم گفته اند اینکه رق در کلام آمده است چون رق از جملۀ بهترین چیزهایی است که روي آن کتاب نویسی میشده
است،و هر گاه که سخنان حکیمانه را روي رق می نوشتند جالبتر میشد.
منشور نیز بمعنی گسترده است.
« وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ »
از مجاهد و ابن عباس روایت شده است که:بیت معمور خانه اي است در آسمان چهارم از راست خانۀ کعبه که فرشتگان با
عباداتی که در آن انجام میدهند آن را آباد کرده اند.
و نیز از امیر المؤمنین(ع)روایت شده است که هر روز هفتاد هزار فرشته وارد بیت معمور میشوند که دیگر هیچگاه از آن بیرون
نمی آیند.
از زهري از سعید بن مسیّب از ابی هریره از پیامبر خدا(ص)روایت شده است که فرمودند:(بیت معمور در آسمان دنیا و در
آسمان چهارم نهري است که به آن حیوان گویند که هر روز که خورشید طلوع میکند جبرئیل وارد آن میشود و هر گاه خارج
شد بخود تکانی میدهد که هفتاد هزار قطره از آن جدا میشود که خداوند از هر قطره اي فرشته اي می آفریند که دستور دارند
وارد بیت معمور شوند و در آن نماز گذارند،و این فرشتگان این عمل را انجام میدهند و دیگر
ص : 340
هیچگاه باز نخواهند گشت).
و از ابن عباس روایت شده است که رسول خدا(ص)فرمودند:(بیت معمور خانه اي است که در آسمان دنیا است و به
آن(صراخ)گفته میشود،و این خانه درست از راست همین خانه کعبه است بطوري که اگر بیفتد روي آن خواهد افتاد، که هر
روز هزار فرشته وارد آن میشوند که هیچگاه باز نخواهند گشت).
اللّ الحرام است که با حج و عمره معمور میگردد،و این
􀀀
و از حسن روایت شده است که(بیت معمور همان خانۀ کعبه و بیت ه
همان اوّلین مسجدي است که در روي زمین براي عبادت نهاده شده است).
« وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ »
بنقل از علی(ع)و مجاهد و قتاده و ابن زید منظور از آن آسمان است،که گفته اند این آسمان همانند سقف است براي زمین
که خداوند آن را برافراشته است.
« وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ »
از قتاده نقل شده است بحر مسجور یعنی دریاي پر از آب.
از مجاهد و ضحاك و اخفش و ابن زید نقل شده است که بحر مسجور بمعنی دریاي برافروخته و گداخته مانند تنور
است،بعضی گفته اند روز قیامت دریاها خواهد جوشید،و بصورت آتش در خواهد آمد،و قسمتی از آن از قسمت دیگر
خواهد جوشید،آن گاه در آن خواهد جوشید، و حدیث بر طبق آن وارد شده است.
« واقِعٌ 􀀀 ذابَ رَبِّکَ لَ 􀀀 إِنَّ عَ »
این جمله جواب قسم است،و خداوند به این اشیاء سوگند یاد کرده است تا به اشاره کند به عظمت قدرتی که در آنها نهفته
است،و اینکه عذاب مشرکین حقیقتی است که بناچار انجام خواهد گرفت.
« دافِعٍ 􀀀 ا لَهُ مِنْ 􀀀م»
و کسی که این عذاب را از آنان دفع کند وجود ندارد، آن گاه خداوند زمان وقوع این عذاب را بیان کرده میفرماید:
ص : 341
« ماءُ مَوْراً 􀀀 یَوْمَ تَمُورُ السَّ »
یعنی:روزي که آسمان دور زند و دوران پیدا کند، یا بهیجان در آید،یا موج زند،یا بحرکت در آید و بچرخد و همۀ این
عبارتها در کلمات مفسّرین آمده است.
« الُ سَیْراً 􀀀 وَ تَسِیرُ الْجِب »
یعنی:روزي که کوه ها از جا کنده شوند تا با زمین یکسان شوند.
« فَوَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ »
اینکه فاء در کلام وارد شده است چون در کلام معنی مجازات وجود دارد،و تقدیر چنین است(اذا کان هذا فویل لمن یکذب
اللّ و رسوله)یعنی:حال که چنین است پس واي بحال آن کسانی که خدا و رسول را تکذیب میکنند.
􀀀
ه
« اَلَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ »
یعنی:آنان که سرگرم سخنان باطل میشوند،و آن سخنان باطل که کافران سرگرم آن میشوند عبارتست از انکار قیامت و
اللّ علیه و آله و سلم.
􀀀
تکذیب پیامبر صلی ه
« یَلْعَبُونَ »
یعنی:با یادآوري این سخنان باطل به غفلت می افتند.
« یَوْمَ یُدَعُّونَ »
خیعنی:روزي که آنان خواهند افکند.
« ارِ جَهَنَّمَ دَ  عا 􀀀 ی ن 􀀀 إِل »
بسوي آتش جهنم،افکندنی با فشار و قدرت،مقاتل گفته است این شکل افکندن طوري است که دستهاي آنان را در گردنشان
قفل نموده،سرهایشان بین پاهایشان قرار گیرد و آن گاه آنان را برو در جهنم اندازند، که خازنان جهنم آنان را صدا زنند و
گویند:
« ا تُکَذِّبُونَ 􀀀 النّ الَّتِی کُنْتُمْ بِه
ار 􀀀 ذِهِ 􀀀ه»
بچشید این همان آتشی است که شما در دنیا آن را دروغ می پنداشتید،آن گاه آنان را با همان آتشی که تکذیبش میکردند
عذاب میکنند،و به آنان گویند:
« ذا􀀀􀀀 أَ فَسِحْرٌ ه »
چون مشرکان به حضرت محمد(ص)نسبت سحر و جادو « لا تُبْصِرُونَ 􀀀 أَمْ أَنْتُمْ » ؟ اینکه می بینید آیا سحر و جادو است
ص : 342
میدادند،و میگفتند:با سحر چشم بندي میکند،پس از آنکه وعده هاي عذابی را که داده بود بچشم خود دیدند،آنان را توبیخ
کردند،و سپس به آنان گفتند:
« ا􀀀 اِصْلَوْه »
یعنی:شدّت عذاب آن را بچشید.
« فَاصْبِرُوا »
چه بر عذاب صبر کنید.
« لا تَصْبِرُوا 􀀀 أَوْ »
و چه بر عذاب صبر نکنید.
« واءٌ عَلَیْکُمْ 􀀀 سَ»
دیگر بحال شما فرقی ندارد.
« ا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 􀀀 ما تُجْزَوْنَ م 􀀀 إِنَّ »
اینک به مکافات گناهانی خواهید رسید که در دنیا انجام میداده اید،گناه کفر و تکذیب رسول.
ص : 343
28 طور 52 - آیات 17
[ [سوره الطور ( 52 ): آیات 17 تا 28
اشاره
ما کُنْتُمْ 􀀀 ذابَ اَلْجَحِیمِ ( 18 ) کُلُوا وَ اِشْرَبُوا هَنِیئاً بِ 􀀀 اهُمْ رَبُّهُمْ عَ 􀀀 اهُمْ رَبُّهُمْ وَ وَق 􀀀 ما آت 􀀀 اکِهِینَ بِ 􀀀 جَنّ وَ نَعِیمٍ ( 17 ) ف
اتٍ 􀀀 اَلْم فِی إِنَّ تَُّقِینَ
ا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ 􀀀 مانٍ أَلْحَقْن 􀀀 اهُمْ بِحُورٍ عِینٍ ( 20 ) وَ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ اِتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِی 􀀀 ی سُرُرٍ مَصْفُوفَهٍ وَ زَوَّجْن 􀀀 تَعْمَلُونَ ( 19 ) مُتَّکِئِینَ عَل
ا کَأْساً 􀀀 ازَعُونَ فِیه 􀀀 مِمّ یَشْتَهُونَ ( 22 ) یَتَن
ا􀀀 لَح بِف وَ مٍْ اکِه 􀀀 اهُمْ هٍَ 􀀀 ما کَسَبَ رَهِینٌ ( 21 ) وَ أَمْدَدْن 􀀀 اهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ کُلُّ اِمْرِئٍ بِ 􀀀 ا أَلَتْن 􀀀م
إِنّ
􀀀
الُوا ا 􀀀 ساءَلُونَ ( 25 ) ق 􀀀 ی بَعْضٍ یَتَ 􀀀 مانٌ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ ( 24 ) وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَل 􀀀 لا تَأْثِیمٌ ( 23 ) وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ غِلْ 􀀀 ا وَ 􀀀 لا لَغْوٌ فِیه 􀀀
( کُنّ مِنْ قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ اَلْبَرُّ اَلرَّحِیمُ ( 28
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
ذابَ اَلسَّمُومِ ( 27 ) ا 􀀀 ا عَ 􀀀ان 􀀀 ا وَ وَق 􀀀 اَللّ عَلَیْن
􀀀
ا مُشْفِقِینَ ( 26 ) فَمَنَّ هُ 􀀀 کُنّ قَبْلُ فِی أَهْلِن
ا􀀀
ص : 344
ترجمه آیات:
-17 تقوي پیشگان در بهشت ها و نعمتها هستند.
-18 از نعمتهایی که خداوند به آنان عطا فرموده است بهره مند بوده، خداوند آنان را از عذاب جهنم دور نگهداشته است.
-19 بخورید و بیاشامید،بپاداش اعمال نیکتان گوارایتان باد.
-20 بر تختهایی که بهم پیوسته تکیه زده،از حوریان بهشتی به ازدواجشان در آورده ایم.
-21 آنان که ایمان آورده اند،و نسلشان در ایمان از آنان پیروي نموده اند،فرزندانشان را نیز به آنان ملحق نمودیم،و از عمل
آنان چیزي نکاستیم،هر فردي در گرو عملکرد خویشتن است.
-22 و پی در پی میوه و گوشتهایی که میل داشتند به آنان دادیم.
-23 در بهشت جامهاي شرابی را رد و بدل میکنند که در آن نه باطلی هست و نه گناهکاري.
-24 و گرداگرد آنان غلامانی از بهشت میچرخند که بسان درهاي داخل صدف سفید و نورانی هستند.
-25 بهشتیان به یکدیگر که میرسند از هم میپرسند:
-26 گویند:ما قبل از این در میان خویشاوندان خود از عذاب میترسیدیم.
-27 خداوند بر ما منت نهاد و ما را از عذاب جهنم حفظ کرد.
-28 ما از پیش در دنیا خداي را عبادت میکردیم،که او نیکو و مهربان است.
ص : 345
قرائت آیات:
و أتبعهم-ابو عمرو و أتبعناهم با نون و الف و همزة قطع و ذریاتهم با الف و کسر تاء و ألحقنا بهم ذریّاتهم نیز بهمین سبک
قرائت نموده است.
و اهل مدینه و اتبعهم با تاء و همزة وصل و ذرّیتهم برفع تاء و ألحقنا بهم ذریّاتهم بصورت جمع قرائت کرده اند.
و ابن کثیر و اهل کوفه و أتبعتهم ذریتهم و ألحقنا بهم ذریتهم خوانده اند.
و ابن عامر و یعقوب و سهل أتبعتهم ذریاتهم و ألحقنا بهم ذریاتهم به جمع قرائت نموده اند.
التناهم-ابن کثیر و ما التناهم بکسر لام و بقیه التناهم به فتح لام قرائت نموده اند.
انه-اهل مدینه و کسایی أنه هو البر الرحیم بفتح انه و بقیه بکسر قرائت نموده اند.
اللّ و ابراهیم و زوّجناهم بعیس عین آمده است.
􀀀
و زوّجناهم و در قرائت نادرها قرائت عبد ه
و در قرائت اعرج و ما التناهم بر وزن أفعلناهم آمده است.
دلیل قرائت آیات:
داوُدَ وَ 􀀀 ذرّیه-ابو علی گوید:ذریّه به صغیر و کبیر گفته میشود،از نوع اول است (ذریّه طیّبه) ( 1)و از نوع دوم است:( وَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ
.( مانَ ) ( 2 􀀀 سُلَیْ
اگر ذریّه در آیه حمل بر فرزندان کوچک شود جملۀ(بایمان)در موضع نصب
ص : 346
. 1) -آل عمران،آیۀ 38 -1
. 2) -انعام،آیۀ 84 -2
خواهد بود بنا بر آنکه حال باشد از دو مفعول که تقدیر آن میشود:(أتبعتهم بایمان من الآباء ذریتهم)یعنی:فرزندان را در اینکه
در حکم اسلام هستند به پدرانشان ملحق ساخته،آنان را در ارث بردن و ارث دادن و دفن در قبرستان مسلمانان به پدرانشان
ملحق نموده ایم،و حکم آنان حکم پدران میباشد،مگر در آنچه که از فرزندان کوچک به خاطر صغیر بودنشان برداشته شده
باشد.
و اگر ذرّیه در آیه حمل بر بزرگتران شود قوله(بایمان)حال خواهد بود از فاعلین که ذریتهم باشند،یعنی ذریۀ آنان را در
احکام دنیا و ثواب آخرت به آنان ملحق ساختیم.
لا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً 􀀀 اهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ یعنی:ما از پاداش عمل آنان چیزي نکاستیم،همانگونه که گفته میشود( فَ 􀀀 ا أَلَتْن 􀀀 ألتناهم- وَ م
لا􀀀 خافُ ظُلْماً وَ 􀀀 لا یَ 􀀀 الصّ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَ
حاتِ 􀀀 الِ 􀀀 مِن )یعنی:از عمل کسی نخواهیم کاست،و همانگونه که آمده است:( وَ مَنْ یَعْمَلْ هَضْماً ).
ذریّتهم-و هر کس ذرّیتهم قرائت کرده و آن را مفرد خوانده است دلیلش آنست که ذریه در حالی که مفرد است به جماعت
اطلاق میگردد،و لذا از جمع آوردن آن بی نیاز هستیم،و همین طور است سخن در( بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ )و هر کس ذریّتهم را مفرد
خوانده و تاء تأنیث در أتبعتهم آورده است دلیلش تأنیث اسم ذریّه است،و هر کس هم ذریّاتهم بصیغۀ جمع قرائت کرده است
دلیلش آنست که گاهی مجموع نیز جمع بسته میشود مانند(أقوام و طرقات)و در حدیث آمده است:
)
.( انکّن صواحبات یوسف ) ( 1
و هر کس التناهم را بکسر لام خوانده است،مثل آنست که فعلناهم را نیز یک لغت گرفته است همانگونه که میگویند:(نقم
ینقم و نقم ینقم).
ص : 347
1) -شاهد بر سر آنست که صواحب جمع است و با الف و تاء جمع آورده شده است. -1
و هر کس خوانده است(ندعوه أنّه)بفتح انّ معنایش آنست(ما خدا را میخوانیم چون او نیکو و مهربان است)و هر کس آن را
بکسر خوانده است،کلام را از ما قبلش قطع کرده است و از سر نو شروع کرده است...
و گفته میشود:(ألته یألته ألتا،و آلته یولته ایلاتا،و لاته یلیته لیتا،و ولته یلته ولتا)یعنی:نقصه،حطیئه شاعر گفته است:
(أبلغ لدیک بنی سعد مغلغله
( جهد الرساله لا ألتا و لا کذبا) ( 1
.
معناي آیات:
پس از آنکه وعده هاي عذاب براي کفّار بیان شد،به دنبال آن خداوند وعدة بهشت و نعمتهاي آن را براي تقوي پیشگان بیان
میکند و میفرماید:
« إِنَّ الْمُتَّقِینَ »
یعنی:آنان که بخاطر ترس از عذاب الهی از نافرمانی خدا دوري میجویند.
« جَنّ
اتٍ􀀀 فِی »
یعنی:در بستانهایی که درختان آن را پوشانیده بود.
« وَ نَعِیمٍ »
یعنی:متّقین در باغها و در میان نعمتها هستند.
« اهُمْ رَبُّهُمْ 􀀀 ما آت 􀀀 اکِهِینَ بِ 􀀀ف»
یعنی:با انواع نعمتهایی که خداوند به آنان عطا فرموده است بهره مند خواهند بود،و از زجاج و فراء روایت شده است که
(فاکهین)یعنی از آنچه خداوند به آنان عطا فرموده است راضی و خوشحالند.
« ذابَ الْجَحِیمِ 􀀀 اهُمْ رَبُّهُمْ عَ 􀀀 وَ وَق »
یعنی:و خداوند آنان را از عذاب دوزخ حفظ کرده است.
« ما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ 􀀀 کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنِیئاً بِ »
یعنی:به آنان گفته میشود:بخورید و بیاشامید که گوارایتان باد،خوردنی و آشامیدنی که پی آمد سویی از بیماري و غیره
نخواهد داشت،آن گاه حالت آنان را در خوردن و آشامیدن یادآور شده
ص : 348
1) -که التا بمعنی نقصا است. -1
میفرماید:
« ی سُرُرٍ مَصْفُوفَهٍ 􀀀 مُتَّکِئِینَ عَل »
سرر جمع سریر است،و مصفوفه بصف در آمده که پیوسته بیکدیگر باشد،بعضی گفته اند:در جمله چیزي حذف شده است که
تقدیرش چنین است:(متّکئین علی نمارق موضوعه علی سرر)لکین این جملات حذف شده است چون لفظ بر آن دلالت
دارد،زیرا تکیه عبارتست از نشستن راحت و بی تکلّف،و این نمیشود مگر با نشستن روي تشک و تکیه بر پشتی.
« اهُمْ بِحُورٍ عِینٍ 􀀀 وَ زَوَّجْن »
حور عبارتست از سفید روي پاکیزه که در حسن و کمال نمونه است،و عین عبارتست از درشت چشمان که داراي چشمانی
بزرگ و زیبا و با صفا هستند،بدین معنی که ما این تقوي پیشگان را با حور العین مقرون ساختیم تا از آنان بهره مند شوند.
اللّ علیه و آله)آمده گفت:یا أبا القاسم!شما
􀀀
از زید بن ارقم روایت شده است که مردي از اهل کتاب خدمت رسول خدا (صلی ه
فکر میکنید که اهل بهشت میخورند و می آشامند؟حضرت فرمود:سوگند به کسی که جانم در دست قدرت او است یک نفر
بهشتی داراي نیروي چهل نفر است در خوردن و آشامیدن و آمیزش،پرسید:کسی که میخورد و می آشامد نیاز به تخلیه دارد؟
فرمودند:به صورت عرق از بدنش دفع میشود،و بویی مانند مشک که شکمش سبک میشود.
« ا بِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ 􀀀 مانٍ أَلْحَقْن 􀀀 وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیَّتُهُمْ بِإِی »
یعنی:به ذریّۀ آنان فرزندان کوچک و بزرگشان را ملحق نمودیم،زیرا فرزندان کوچک و بزرگشان را ملحق نمودیم،زیرا
فرزندان بزرگ با ایمان خودشان به پدران ملحق میشوند،و فرزندان کوچک با ایمان پدران به آنان ملحق میشوند،بنا بر این
فرزند به تبع پدر مسلمان،حکم به اسلام او میشود.
ص : 349
و أتبع بمعنی تبع است،و کسانی که(و أتبعناهم)قرائت کرده اند منقول از تبع است که متعدي به دو مفعول شده است.
بعضی گفته اند:اتباع عبارتست از الحاق دومی به اول در آن معنی که اولی دارد،زیرا اگر دومی به اولی ملحق شود بدون آنکه
الحاق در معنی اولی باشد به آن اتباع نخواهند گفت،بلکه الحاق خواهد بود.
ابن عباس و ضحاك و ابو زید گفته اند معنی میشود ما فرزندان را در بهشت و درجۀ بهشتی به پدرانشان ملحق میکنیم به
خاطر ایمان پدران تا پدران چشمشان بدیدار فرزندان در کنار خود روشن شود،همانگونه که در دنیا چشمشان به آنان روشن
بود.
و در روایت دیگري از ابن عباس نقل شده است که این فرزندان به سنّ بلوغ رسیده هر چند اعمالشان ناقص باشد بمنظور
گرامی داشت پدرانشان به درجات آنان ملحق میشوند.
اگر گفته شود:چگونه ممکن است در ثواب به آنان ملحق بشوند با اینکه استحقاق آن را ندارند؟جواب داده میشود فرزندان به
پدرانشان در محل اجتماع ملحق میشوند نه در ثواب و رتبه.
زاذان از علی(ع)روایت میکند که رسول خدا(ص)فرمودند:مؤمنین با فرزندانشان در بهشت خواهند بود،و سپس این آیه را
تلاوت فرمودند.
از امام جعفر صادق(ع)نیز روایت شده است که فرمودند:روز قیامت فرزندان مؤمنین به سوي پدرانشان هدایت خواهند شد.
« اهُمْ مِنْ عَمَلِهِمْ مِنْ شَیْءٍ 􀀀 ا أَلَتْن 􀀀 وَ م »
از مجاهد و ابن عباس روایت شده است یعنی:هنگامی که فرزندان را به پدران ملحق میسازیم از ثواب پدران چیزي
نمیکاهیم،و در اینجا این سخن به پایان رسیده،آن گاه خداوند به یادآوري دوزخیان پرداخته میفرماید:
ص : 350
« ما کَسَبَ رَهِینٌ 􀀀 کُلُّ امْرِئٍ بِ »
مقاتل گوید:یعنی:هر انسان کافري در جهنّم در گرو اعمال شرك آمیزي است که انجام داده است.
و اما مؤمن در گرو نخواهد بود زیرا خداوند در جاي دیگر فرموده است:
حابَ الْیَمِینِ ) ( 1)که در آن مؤمنین استثناء شده اند. 􀀀 إِلاّ أَصْ
􀀀
ما کَسَبَتْ رَهِینَهٌ 􀀀 ( کُلُّ نَفْسٍ بِ
بعضی گفته اند یعنی:با هر انسان آن گونه رفتار خواهد شد که استحقاق آن را دارد،و طبق آنچه که انجام داده است مجازات
میشود،اگر عبادتی انجام داده است ثواب آن را می بیند،و اگر گناهی کرده است به مجازات آن میرسد و هیچکس را بخاطر
گناهی که دیگري کرده است مجازات نخواهند نمود،آن گاه خداوند به یادآوري آنچه از نیکیها و نعمت که بر آنان خواهد
افزود پرداخته میفرماید:
« اکِهَهٍ 􀀀 اهُمْ بِف 􀀀 وَ أَمْدَدْن »
یعنی:پشت سرهم به آنان کمک رساندیم،زیرا امداد بمعنی آوردن چیزي است پس از چیز دیگر،و فاکهه عبارتست از جنس
میوه.
« مِمّ یَشْتَهُونَ
ا􀀀 لَح وَ مٍْ »
یعنی:به آنان عطا کردیم و یاریشان نمودیم با گوشت از جنسی که میل داشتند.
« ا کَأْساً 􀀀 ازَعُونَ فِیه 􀀀 یَتَن »
یعنی:میان خود جامهاي شراب را رد و بدل می نمایند،آن گاه به توصیف جامهاي شراب پرداخته میفرماید:
« لا تَأْثِیمٌ 􀀀 ا وَ 􀀀 لا لَغْوٌ فِیه 􀀀»
که در اثر نوشیدن این شراب کارهاي زشت از آنان سر نمیزند،زیرا لغو بمعنی کارهاي باطل است،و نیز کارهایی گناه باشد
ص : 351
1) -سورة مدثر،آیۀ 38 یعنی:(هر انسانی در گرو اعمال خویشتن است جز اصحاب یمین. -1
انجام نمیدهند،همانگونه که در دنیا بهنگام شراب خوردن مرتکب میشوند،و تأثیم از باب تفعیل است از مادة اثم،گفته
میشود(اثمه)هنگامی که او را صاحب گناه سازد،یعنی این جام شراب آنان را صاحب گناه نخواهد ساخت.
از مجاهد نقل شده است یعنی:به خاطر نوشیدن این شراب به یکدیگر دشنام نخواهند داد،و نیز یکدیگر را به گناه وادار
نمیکنند.
« وَ یَطُوفُ عَلَیْهِمْ »
و بمنظور خدمت نمودن به آنان اطرافشان گردش میکنند.
« مانٌ لَهُمْ کَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَکْنُونٌ 􀀀 غِلْ »
غلامانی که در خوبی و زیبایی و صفا و سفیدي بسان لؤلؤ درخشان هستند،و مکنون بمعنی محفوظ و مخزون است.
بعضی گفته اند:غلامان در خدمت اهل بهشت احساس هیچنوع رنج و مشقّتی نمیکنند،بلکه در خدمت نمودن به اهل بهشت
احساس لذّت و شادمانی میکنند،زیرا آنجا جاي درد و رنج نیست.
اللّ وقتی در بهشت خادمان بهشتیان مانند لؤلؤ زیبا و درخشان باشند خود
􀀀
از حسن روایت شده است که گفتند:یا رسول ه
بهشتیان چه حالتی خواهند داشت؟حضرت فرمودند:سوگند به آن خداوندي که جان من در کف قدرت او است برتري زیبایی
بهشتیان بر غلامانشان مانند برتري ماه در شب چهاردهم است.
بر ستارگان.
« ساءَلُونَ 􀀀 ی بَعْضٍ یَتَ 􀀀 وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَل »
از ابن عباس نقل شده است یعنی:
بهشتیان از ترس و درد و رنجهایی که در دنیا داشته اند یاد میکنند،که آیۀ بعدي آن را تفسیر کرده میفرماید:
« ا مُشْفِقِینَ 􀀀 کُنّ قَبْلُ فِی أَهْلِن
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
الُوا ا 􀀀ق»
یعنی:ما پیش از این در دنیا که بودیم از عذاب آخرت ترس داشتیم.
« ذابَ السَّمُومِ 􀀀 ا عَ 􀀀ان 􀀀 ا وَ وَق 􀀀 اللّ عَلَیْن
􀀀
فَمَنَّ هُ »
یعنی:خدا بر ما منّت نهاد و ما را از عذاب جهنّم نجات داد.
ص : 352
حسن گفته است:سموم اسمی است از اسماء جهنّم،و بعضی گفته اند:
معنی آنست که بعضی از بهشتیان از دیگران میپرسند که شما در دنیا چه کار- هایی انجام دادید که با آن استحقاق یافتید
امروز به این پاداش نیک و بودن در بهشت دست یابید؟در جواب میگویند:ما در دار تکلیف از عذاب خدا میترسیدیم،و قلبمان
نازك بود،زیرا إشفاق بمعنی رقّت قلب است،در موردي که انسان از چیزي بترسد،و شفقت ضد غلظت است و اصل آن ناشی
از ضعف است، از قول عرب که میگوید:(ثوب شفق أي ضعیف النسج)یعنی:پیراهن نازك بافت و نیز از آن قبیل
است(شفق)که به سرخی دم غروب خورشید گفته میشود،زیرا این شفق یک سرخی ضعیف است.
ا مُشْفِقِینَ )کسانی است که از نزدیکان هستند،و اهل کسی است که وابستگی به کسی دارد از راهی که 􀀀 منظور از( فِی أَهْلِن
نسبت به او اولی باشد،و سموم حرارتی را گویند که از راه سوراخهاي بدن نفوذ کند و انسان را آزار دهد،و اصل
آن(سم)است که در زبان عرب به محل بیرون آمدن نفس گویند،بنا بر این هر سوراخی سم است،یا از(سمّ)گرفته شده است به
معنی زهر کشنده.
زجاج گوید:منظور از آن عذاب سموم جهنّم است و آن عبارتست از شعلۀ آتش و حرارت آن.
« کُنّ مِنْ قَبْلُ
ا􀀀 إِن ّ
􀀀
ا »
یعنی:در دنیا:
« نَدْعُوهُ »
یعنی:خداوند را خوانده،یکتا دانسته پرستش میکنیم.
« إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ »
یعنی:خداوند لطیف است،و اصل معناي(بر)لطف است با عظمت شأن،و از این باب است(بره)بخاطر لطف آن با عظمت سود
آن، و بعضی گفته اند(بر)کسی است که در وعدة خود راستگو باشد.
« اَلرَّحِیمُ »
یعنی:مهربان نسبت به بندگانش.
ص : 353
40 طور 52 - آیات 29
[ [سوره الطور ( 52 ): آیات 29 تا 40
اشاره
شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ اَلْمَنُونِ ( 30 ) قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ 􀀀 لا مَجْنُونٍ ( 29 ) أَمْ یَقُولُونَ 􀀀 کاهِنٍ وَ 􀀀 ما أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ بِ 􀀀 فَذَکِّرْ فَ
لا یُؤْمِنُونَ ( 33 ) فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ إِنْ 􀀀 طاغُونَ ( 32 ) أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ 􀀀 ذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ 􀀀􀀀 لامُهُمْ بِه 􀀀 اَلْمُتَرَبِّصِینَ ( 31 ) أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْ
لا یُوقِنُونَ ( 36 ) أَمْ عِنْدَهُمْ 􀀀 اتِ وَ اَلْأَرْضَ بَلْ 􀀀 ماو 􀀀 خالِقُونَ ( 35 ) أَمْ خَلَقُوا اَلسَّ 􀀀 صادِقِینَ ( 34 ) أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ اَلْ 􀀀 کانُوا 􀀀
اتُ وَ لَکُمُ اَلْبَنُونَ 􀀀 طانٍ مُبِینٍ ( 38 ) أَمْ لَهُ اَلْبَن 􀀀 زائِنُ رَبِّکَ أَمْ هُمُ اَلْمُ َ ص یْطِرُونَ ( 37 ) أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ یَسْتَمِعُونَ فِیهِ فَلْیَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْ 􀀀 خَ
( 39 ) أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ ( 40 )
ص : 354
ترجمه آیات:
-29 یادآوري کن که از لطف پروردگارت نه جادوگري و نه دیوانه.
-30 یا آنکه گویند شاعري است که در انتظار مرگ او هستیم؟! 31 -بگو در انتظار باشید که من نیز همراه شما منتظر می مانم.
-32 آیا عقلهایشان به این کارها وادارشان میکند یا آنها مردمی سرکشند؟ 33 -آیا میگویند پیامبر قرآن را از پیش خود ساخته
و به خدا نسبت میدهد؟یا اینکه ایمان نمی آورند.
-34 اگر راست میگویند گفتاري مانند قرآن بیاورند.
-35 آیا آنان بدون هیچ علتی آفریده شده اند،یا آنکه خود آفریدگار خویشتن هستند؟ 36 -یا آنکه آسمانها و زمین را آفریده
اند،بلکه به یقین نرسیده اند.
-37 یا گنجهاي پروردگارت نزد آنان است یا ایشان تسلّطی دارند؟ 38 -یا نردبانی بسوي آسمان دارند که از راه آن گفتار
فرشتگان را می- شنوند،پس شنوندة ایشان دلیل روشنی آرد.
-39 یا او داراي دختران است و شما پسران دارید؟ 40 -یا آنکه از آنان مزدي میخواهی که از پرداخت آن گران بارند؟
قرائت آیات:
مصیطرون-ابن کثیر مسیطرون با سین قرائت کرده است،و در سورة غاشیه بمصیطر با صاد آمده است ( 1)و ابن عامر در هر دو
مورد آن را با سین قرائت
ص : 355
ما أَنْتَ مُذَکِّرٌ لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ ) 􀀀 1) -سورة غاشیه آیۀ 22 ( إِنَّ -1
نموده است،و نیز در هر دو مورد حمزه راء را اشمام نموده است،اما عجلی هر دو مورد را با صاد قرائت کرده،و دیگران از قرّاء
نیز با صاد قرائت نموده اند.
دلیل قرائت:
ابو عبیده گوید:مسیطرون به اربابان گویند،گفته میشود(تسیطرت علیّ) یعنی مرا از خدم و حشم خود ساخت،و اصل در آن
سین است،و طبق قاعده هر سینی که بعد از آن طاء باشد جایز است که منقلب به صاد گردد،می گویی:
.( صطر و سطر و بیان آن در تفسیر سورة فاتحه گذشت ( 1
لغات آیات:
کاهن-کاهن کسی است که می گویند از طریق خواندن وردها و دعاها خبر از واقعیتها میدهد،و کهانت حرفۀ کاهن میباشد.
منون-عبارت است از مرگ،و ریبۀ آن عبارت است از حوادثی که بهنگام آمدنش انسان را به شک می افکند،شاعر گفته
است:
(تربص بها ریب المنون لعلّها
سیهلک عنها لعلها أو یسجنح)
تربص-و تربص عبارتست از انتظار در مورد چیزي که حالت آن بحالت خلافش تغییر یابد.
احلام-و احلام جمع حلم است و آن عبارتست از مهلتهایی که عقل و حکمت انسان را بدان فرا میخواند.
مسیطر-و مسیطر بمعنی الزام و اجبار کنندة دیگري به کاري است،و از
ص : 356
راطَ الْمُسْتَقِیمَ )که صراط در اصل سراط بوده و بخاطر مواخاه بین صاد و طاء در استعلاء و 􀀀 1) -در دلیل قرائت( اِهْدِنَا الصِّ -1
پرهیز از تسفل به سین و سپس تصعد به طاء صاد قرائت شده است(مترجم)
سطر گرفته شده است.
مثقل-کسی را گویند که چیزي بر او بار شده است که برداشتن آن بر او سخت است.
معناي آیات:
آن گاه خداوند بزرگ به پیامبرش خطاب کرده میفرماید:
« فَذَکِّرْ »
یعنی:اي محمد این مکلفین را پند و اندرز ده،و دست از دعوت آنان بر مدار هر چند که در باره ات بدگویی کرده باشند.
« ما أَنْتَ بِنِعْمَهِ رَبِّکَ 􀀀 فَ»
یعنی:تو با لطفی که خداوند در باره ات نموده است که یک قسم آن نبوّت است.
« کاهِنٍ 􀀀بِ»
کاهن کسی است که مردم در باره اش بغلط تصوّر میکنند که از راه بخدمت گرفتن جنّیان علم غیب دارد.
« لا مَجْنُونٍ 􀀀 وَ »
مجنون آفت زده اي است که عقلش را از دست داده باشد، البته کفار بخوبی آگاه بودند که پیامبر خدا(ص)نه جادوگر است
و نه دیوانه،و لکن این سخنان را بمنظور تکذیب او میگفته اند تا به آن دل خوش کنند،همانگونه که سفهاء سعی میکنند تا با
تکذیب دشمنان خود عقده خالی کنند.
« أَمْ یَقُولُونَ »
یعنی:بلکه میگویند:
« شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ 􀀀»
ما در مورد محمد منتظر حوادثی مانند مرگ و دیگر حوادث روزگار هستیم تا همانگونه که شاعران پیش از او هلاك شده
اند به هلاکت برسد،منون بمنون دهر و روزگار است،و نیز بمعنی مرگ و اجل هم می آید.
و حرف(ام)در اینجا منقطعه است و بمعنی ترك و تحوّل است مانند گفتار
ص : 357
:( علقمه ( 1
(هل ما علمت و ما استودعت مکتوم
أم حبلها اذ نأتک الیوم مصروم)
که گویا گفته است:(حبلها مصروم)زیرا بعد از آن آمده است:
(أم هل کبیر بکی لم یقض عبرته
اثر الأحبه یوم البین مشکوم)
سپس خداوند بزرگ میفرماید:
« قُلْ »
یعنی:اي محمد به آنان بگو:
« تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِینَ »
یعنی:اگر شما منتظر مرگ و حوادثی براي من هستید،من نیز براي شما انتظار مرگ و حوادث روزگار را دارم،البته با این فرق
که انتظار کفار نسبت به مرگ پیامبر و مؤمنین عملی است زشت و نابجا،اما از آن طرف انتظار پیامبر نسبت به وقوع حوادثی
براي کفار انتظاري پسندیده و بمورد است،و قوله(فتربّصوا)گر چه بصیغۀ امر است ولی منظور از آن تهدید کفّار است.
« ذا􀀀􀀀 لامُهُمْ بِه 􀀀 أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْ »
؟یعنی:و آیا این عقلهاي آنان است که به آنان فرمان میدهد اینگونه حرفهایی بزنند و در انتظار مرگ تو باشند؟مفسرین گویند
بزرگان قریش به(احلام و عقول)توصیف میشدند،و لذا خداوند این عقول و احلام را مورد تحقیر و ملامت قرار داده است،زیرا
که براي آنان نتوانسته اند این خاصیت را داشته باشند که بین حق و باطل را تمیز دهند،آن گاه خداوند خبر از سرکشی آنان
داده میفرماید:
« طاغُونَ 􀀀 أَمْ هُمْ قَوْمٌ »
مجاهد آن را(بل هم قوم طاغون)خوانده است،و اینجا بل در معنی به ام نزدیک است،با این فرق که ما بعد بل متیقن است،ولی
ما بعد أم مشکوك میباشد،و باین معنی است که عقلهاي آنان ایشان را به این
ص : 358
1) -و در دو نسخه آمده است:(علقمه بن عبده) -1
عمل فرمان نداده است بلکه سرکش و طغیان آنان را وادار به تکذیب تو نموده است.
« أَمْ یَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ »
؟یعنی:یا آنکه میگویند:پیامبر از پیش خود قرآن را ساخته است،و از پیش خود آن را بدروغ بخدا نسبت داده است.
و تقوّل عبارتست از گفتار تحمیلی،و این لغت جز در مورد دروغ استعمال نمیشود.
« لا یُؤْمِنُونَ 􀀀 بَلْ »
یعنی:ولی جریان آن طور که اینان فکر میکنند نیست،بلکه براي آنان نیز ثابت شده است که این قرآن از سوي خداوند است،و
لکن آنان از روي عناد و حسادت و استکبار آن را تصدیق نمیکنند،سپس خداوند آنان را ملزم به آوردن دلیل فرموده آنان را
یعنی:اگر راست میگویند پس بروند گفتاري بفصاحت و « فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ » به میدان بحث و استدلال فرا خوانده میفرماید
نظم و حسن بیان و زیبایی قرآن یا سخنی نزدیک آن بیاورند.
« صادِقِینَ 􀀀 کانُوا 􀀀 إِنْ »
یعنی:اگر راست میگویند که محمد قرآن را از پیش خود ساخته است،حال که توانایی آوردن سخنی مانند قرآن را ندارند پس
بدانند که محمد این قرآن را از پیش خود ساخته،بلکه این قرآن از جانب خداوند نازل شده است،آن گاه خداوند بر آنان به
ابتداي آفرینش استدلال کرده میفرماید:
« أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ »
یعنی:آیا اینان فکر میکنند که بیهوده آفریده شده اند؟و خلقت آنان عبث بوده است،و حساب و کتابی در کار نخواهد بود، و
کسی به آنان امر و نهی نخواهد کرد،و نظیر این معنا از زجاج نقل شده است.
از ابن کیسان نقل شده است یعنی:آیا اینان بیهوده آفریده شده اند؟ و آنان را رها نموده اند،و این معنی مانند معناي اولی
است.
بعضی هم گفته اند یعنی:آیا اینان بدون آنکه آفریدگار و مدبّري داشته
ص : 359
ابن عباس گوید یعنی:آیا آنان خویشتن را خود ؟ « خالِقُونَ 􀀀 أَمْ هُمُ الْ » ؟ باشند که آفرینش آنان را تدبیر نموده باشد خلق شده اند
یا آنکه ؟ « اتِ وَ الْأَرْضَ 􀀀 ماو 􀀀 أَمْ خَلَقُوا السَّ » ؟ آفریده اند و فکر میکنند که دیگر از طرف خداوند فرمانی بر آنان واجب نمیشود
آسمانها و زمین را آنان آفریده اند و بدین جهت است که به وجود خدا اقرار نمیکنند،و خداوند را آفریدگار خود نمیشناسند.
« لا یُوقِنُونَ 􀀀 بَلْ »
بلکه اینان یقین ندارند که براي آنان خداوندي است که تنها او شایستۀ پرستش است،و اینکه تو از طرف خداوند پیامبر هستی.
« زائِنُ رَبِّکَ 􀀀 أَمْ عِنْدَهُمْ خَ »
مقاتل و عکرمه گویند یعنی:آیا کلیدهاي رسالت پروردگارت در دست آنان است که هر جا بخواهند رسالت را قرار دهند؟ از
کلبی و ابن عباس روایت شده است که منظور از خزائن در آیه خزائن باران و رزق است.
جبائی ( 1)گوید:خزائن الهی عبارتست از آنچه تحت قدرت او است،یعنی:
خیال میکنند که هیچ پیش آمدي براي آنان نخواهد شد مگر آنکه بدلخواهشان باشد.
« أَمْ هُمُ الْمُصَیْطِرُونَ »
؟یعنی:خیال میکنند که ارباب و صاحب سلطه هستند بر مردم و کسی بر آنان سلطه اي ندارد،و کسی نیست که نسبت به آنان
امر و نهی کند و موجب قوام آنان باشد.
یعنی:آیا نردبانی براي صعود به آسمان دارند؟ « أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ » ؟ جبائی گوید:یعنی:آیا آنان مالک مردم و مسلط بر آنان هستند
که با آن نردبان میتوانند وحی را از آسمان بشنوند،زیرا ؟ « یَسْتَمِعُونَ فِیهِ »
ص : 360
1) -در نسخه اي بجاي جبائی ابن عباس آمده است. -1
یعنی:آن کس « طانٍ مُبِینٍ 􀀀 فَلْیَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْ » ؟ اینان بر اعتقاد باطل خود ایستادگی میکنند و هر چیز دیگري را رد می نمایند
.( که وحی را می شنود دلیل روشنی ارائه کند،و تقدیر(یستمعون علیه)است ( 1
که مانند قوله( وَ لَأُصَ لِّبَنَّکُمْ فِی جُ ذُوعِ النَّخْلِ )است ( 2)و اینکه خداوند به آنان چنین فرموده است،براي آنست که هر کس
ادعاي مطلبی را بنماید که ابتداء با عقل قابل فهم نباشد،باید دلیل و برهان ارائه دهد.
« اتُ وَ لَکُمُ الْبَنُونَ 􀀀 أَمْ لَهُ الْبَن »
؟و این یک نوع تحقیر است نسبت به عقلهاي آنان زیرا چیزي را بخداوند نسبت داده اند که خودشان آن را دوست ندارند،و
این دلیل نهایت نادانی آنان است،که براي خداوند داشتن فرزند را تجویز نموده آن گاه مدعی شده اند که خداوند براي خود
دختر انتخاب کرده است،با اینکه پسر بنظرشان بهتر از دختر است.
« أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً »
و؟ « فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ » ؟ یا آنکه از آنان در مقابل آوردن دین و شریعت و اداي رسالت الهی مزدي مطالبه کرده اي
پرداخت این مزد که از آنان مطالبه کرده اي بر دوش آنان سنگینی،مانع ایمان آوردنشان گردیده است.
ص : 361
1) -یعنی:(بسلطان مبین یستمعون علیه) -1
2) -که تقدیر آن چنین است:(و لأصلبنکم فی جذوع النخل أصلبنکم) -2
49 طور 52 - آیات 41
[ [سوره الطور ( 52 ): آیات 41 تا 49
اشاره
عَمّ
ا􀀀 اَللّ
􀀀
حانَ هِ 􀀀 اَللّ سُبْ
􀀀
هٌ غَیْرُ هِ 􀀀 أَمْ عِنْدَهُمُ اَلْغَیْبُ فَهُمْ یَکْتُبُونَ ( 41 ) أَمْ یُرِیدُونَ کَیْداً فَالَّذِینَ کَفَرُوا هُمُ اَلْمَکِیدُونَ ( 42 ) أَمْ لَهُمْ إِل
( لاقُوا یَوْمَهُمُ اَلَّذِي فِیهِ یُصْ عَقُونَ ( 45 􀀀 حَتّ یُ
ی􀀀 فَذَر حابٌ مَرْکُومٌ ( 44 ) هُْمْ 􀀀 ساقِطاً یَقُولُوا سَ 􀀀 ماءِ 􀀀 یُشْرِکُونَ ( 43 ) وَ إِنْ یَرَوْا کِسْفاً مِنَ اَلسَّ
لا یَعْلَمُونَ ( 47 ) وَ اِصْبِرْ 􀀀 کِنَّ أَکْثَرَهُمْ 􀀀 ذلِکَ وَ ل 􀀀 ذاباً دُونَ 􀀀 لا هُمْ یُنْصَرُونَ ( 46 ) وَ إِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا عَ 􀀀 لا یُغْنِی عَنْهُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً وَ 􀀀 یَوْمَ
( ارَ اَلنُّجُومِ ( 49 􀀀 ا وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ ( 48 ) وَ مِنَ اَللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ إِدْب 􀀀 لِحُکْمِ رَبِّکَ فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِن
ص : 362
ترجمه آیات:
-41 یا آنکه علم غیب دارند،و آن را می نویسند.
-42 یا آنکه قصد مکري دارند،ولی کافران دچار مکر میشوند.
-43 یا خدایی دارند بجز خدا،منزّه است از آنچه آنان شرك میورزند.
-44 و اگر ببینند قطعه اي از آسمان در حال سقوط است میگویند ابري است متراکم.
-45 پس آنان را رها کن تا بروزگار هلاکتشان گرفتار شوند.
-46 روزي که مکرشان بدردشان نمیخورد،و یاري نخواهند شد.
-47 و براي ستمگران گذشته از آن نیز عذابی هست،و لکن بیشتر آنان نمیدانند.
-48 براي فرمان پروردگارت صبر کن که تو در چشم ما هستی،و بهنگام برخاستن پروردگارت را تسبیح کن.
-49 و پاسی از شب و بهنگام پشت کردن ستارگان تسبیح خدا کن.
قرائت آیات:
یصقعون-ابن عامر و عاصم(یصقعون)بضم یاء و بقیه بفتح قرائت نموده اند.
أدبار النجوم-زید از طرف یعقوب(و أدبار النجوم)بفتح الف قرائت نموده است،و بقیه به کسر قرائت نموده اند.
دلیل قرائت:
یصقعون-گفته میشود:صعق الرجل یصقع،و هر کس یصقعون بضم یاء خوانده است بنا بر نقل فعل است به باب افعال که
صعقهم،و أصعقهم غیرهم
ص : 363
گفته میشود.
و ابو الحسن از قول عرب(صعق)نقل نموده است،بنا بر این میشود(یصقع) از این باب باشد.
أدبار النجوم-و هر کس که ادبار النجوم بفتح الف قرائت کرده است مانند قول آنان است و اعقاب النجوم،شاعر عرب گفته
است:
(فأصبحت من لیلی الغداه کناظر
( مع الصبح فی أعقاب نجم مغرّب) ( 1
لغات آیات:
کیدهم-کید عبارتست از مکر،بعضی گفته اند:کید عبارتست از انجام عملی که مخفیانه موجب خشم شود.
کسف-جمع کسفه است و مانند(سدره و سدر)است،و کسفه عبارتست از پاره اي از ابر به قدري که بتواند موجب پنهان شدن
نور خورشید گردد.
مرکوم-مرکوم عبارتست از چیزي که بعضی از آن روي بعض دیگر گذاشته شده است.
معناي آیات:
آن گاه خداوند میفرماید:
« أَمْ عِنْدَهُمُ الْغَیْبُ فَهُمْ یَکْتُبُونَ »
بقول قتاده یعنی:آیا اینان از عذاب آگاه
ص : 364
1) -حال شاعر در وصال لیلی و هجران آن و یأس از وصال شباهت دارد به کسی که صبحگاهان،مأیوسانه بدنبال ستاره اي -1
که در حال غروب است نظاره میکند.
بودند که بدانند محمد(ص)پیش از آنان خواهد مرد،و این پاسخ آن گفتاري است که میگفتند:( نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ ).
ابن عباس گفته است:یعنی:آیا لوح محفوظ در اختیار آنان است،و از روي آن نوشته،و به مردم خبر میدهند؟ حسن گفته
است:این قسمت جواب گفتار آنان است که اگر جریان آخرت آن طور که شما می گویید حق باشد بهشت بماه نیز خواهد
رسید،و مانند آنست آیه:
ی ). 􀀀 ی رَبِّی إِنَّ لِی عِنْدَهُ لَلْحُسْن 􀀀 ( وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِل
و آن غیب که بجز خدا کسی از آن آگاه نیست،آن چیزهایی است که افراد عاقل بطور ضرورت آن را نمیدانند،و هیچ دلیلی
بر آن وجود ندارد،و تنها خداوند از آن آگاه است،زیرا خداوند آن آگاهی را لنفسه دارد،و عالم لنفسه از جمیع معلومات
آگاه است،و چیزي بر او پوشیده نمیباشد.
« أَمْ یُرِیدُونَ کَیْداً »
یعنی:نسبت به تو مکري و سوء قصدي بکار بندند و این سوء قصد نقشه اش در دار الندوه طرح شده است.
« فَالَّذِینَ کَفَرُوا هُمُ الْمَکِیدُونَ »
و این کافران به مکافات مکر خود خواهند رسید،و ضرر آن به خودشان باز خواهد گشت،و مکرشان گریبان گیرشان خواهد
شد،همانگونه که خداوند توطئه گران دار الندوه را بخاطر مکرشان مجازات فرمود و آنان را در جریان جنگ بدر به قتل
رسانید.
« اللّ
􀀀
هٌ غَیْرُ هِ 􀀀 أَمْ لَهُمْ إِل »
اللّ که آنان روزي داده و حفظشان میکند و یاریشان میدهد؟یعنی:این افرادي را که اینان
􀀀
یعنی:آیا آنان خدایی دارند غیر از ه
خدا گرفته اند براي آنان نمیتوانند مفید باشند،و نیز قدرت دفاع از آنان هم نخواهند داشت،آن گاه خداوند خویشتن را تنزیه
کرده میفرماید:
« عَمّ یُشْرِکُونَ
ا􀀀 اللّ
􀀀
حانَ هِ 􀀀 سُبْ »
یعنی:خداوند از این شریکان که میپندارند منزّه است،سپس خداوند عناد و قساوت قلب آنان را یادآور شده میفرماید:
ص : 365
« ساقِطاً 􀀀 ماءِ 􀀀 وَ إِنْ یَرَوْا کِسْفاً مِنَ السَّ »
یعنی:اگر آنان را با فرو فرستادن قطعه هایی از آسمان بخواهیم عذاب کنیم دست از کفر و عناد خود بر نداشته، میگویند این
پاره اي است از ابرهاي آسمان که میگویند:
« حابٌ مَرْکُومٌ 􀀀 یَقُولُوا سَ »
ابرهایی متراکم که بر روي هم انباشته شده است،و تمام این امور که پس از(أم)در این سوره آمده است نوعی محکوم ساختن
بت پرستان است که با قرآن مخالفت میکنند،آن گاه خداوند بزرگ پیامبر(ص)را مورد خطاب قرار داده میفرماید:
« فَذَرْهُمْ »
یعنی:اي محمد آنان را رها کن.
« لاقُوا یَوْمَهُمُ الَّذِي فِیهِ یُصْعَقُونَ 􀀀 حَتّ یُ
ی􀀀 »
یعنی:با افتادن صاعقه روي آنان بهلاکت میرسند.
بعضی گفته اند:صعقه اي که در اینجا آمده است منظور از آن نفخۀ اولی است که تمامی خلایق با آن به هلاکت
میرسند،سپس خداوند به توصیف این روز پرداخته میفرماید:
« لا یُغْنِی عَنْهُمْ کَیْدُهُمْ شَیْئاً 􀀀 یَوْمَ »
یعنی:مکر آنان به حالشان مفید نبوده، و چیزي از آنان دفع نخواهد ساخت.
« لا هُمْ یُنْصَرُونَ، وَ إِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا 􀀀 وَ »
منظور از این ظالمان کفار مکه هستند.
« ذلِکَ􀀀 ذاباً دُونَ 􀀀 عَ»
ابن عباس گفته است:منظور از عذاب غیر از عذاب آخرت کشته شدن این کافران در جنگ بدر است،و جاي دیگر از ابن
عباس و براء بن عازب روایت شده میگویند:منظور از آن عذاب قبر است.
مجاهد گفته است:منظور از آن گرسنگی و قحطی در هفت سال است، ابن زید گفته است:این عذاب عبارتست از مصائب
دنیا.
بعضی هم گفته اند:این عذاب دانستن همۀ اینها است.
ص : 366
« لا یَعْلَمُونَ 􀀀 کِنَّ أَکْثَرَهُمْ 􀀀 وَ ل »
اي محمد صبر کن. « وَ اصْبِرْ » ، و لکن آنان نمیدانند چه بر سرشان آمده است
« لِحُکْمِ رَبِّکَ »
نسبت به حکمی که خداوند فرموده و تو را به اجراي آن ملزم ساخته است صبر کن،تا عذابی که به آن محکوم شده اند بر
آنان نازل شود.
بعضی گفته اند:یعنی بر اذیت آنان صبر کن تا فرمان خدا براي رهائیت از دستشان بیاید.
« ا􀀀 فَإِنَّکَ بِأَعْیُنِن »
یعنی:تو زیر نظر ما خواهی بود،و تو را کنترل خواهیم نمود،و چیزي از کار تو بر ما مخفی نخواهد بود،و تو را حفظ کرده تا
بکار تو دسترسی پیدا نکنند،تو را نگهداري میکنیم تا نتوانند به تو آزار رسانند.
« وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ حِینَ تَقُومُ »
بنظر ابی الاحوص منظور بهنگام برخاستن از خواب است.
ضحاك گوید:یعنی هنگامی که براي خواندن نماز واجب بپا میخیزي بگو:
اللّ و بحمدك).
􀀀
(سبحانک همّ
ابن زید گوید:یعنی:هنگامی که از جایت برمیخیزي به فرمان خدایت نماز بخوان.
ابن عباس و حسن گویند:منظور از آن دو رکعت قبل از نماز صبح است.
از زید بن اسلم نقل شده است یعنی:هنگامی که از خواب قیلوله بر میخیزي که نماز ظهر باشد.
از عطاء و سعید بن جبیر روایت شده است یعنی:بهنگام برخاستن از مجلس بگو:(سبحانک اللّهم و بحمدك لا اله الاّ أنت اغفر
لی و تب علیّ).
بعضی گفته اند:منظور از آن کفارة مجلس است.
از کلبی ضمن روایت مرفوعه اي نقل شده است یعنی:هنگامی که براي نماز بر میخیزي تا وقتی که وارد نماز میشوي خداوند
را یاد کن.
ص : 367
این بود هفت قول در این مورد.
« وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ »
یعنی:نماز شب بخوان.
(زراره و حمران و محمد بن مسلم از امام باقر و امام صادق(ع)در مورد این آیه روایت کرده است که:رسول خدا(ص)شبها سه
مرتبه بیدار میشد،و به آفاق آسمان مینگریست،و پنج آیه از آخر سورة آل عمران را تا آخر آن(انک لا تخلف المیعاد)قرائت
میفرمود،و سپس شروع بنماز شب میکرد...).
مقاتل گفته است یعنی:نماز مغرب و عشاء را بخوان.
« ارَ النُّجُومِ 􀀀 وَ إِدْب »
از ابن عباس و قتاده و امام باقر و امام صادق(ع)روایت شده است منظور از آن دو رکعت قبل از نماز صبح است،و این هنگامی
است که با روشنایی صبح ستارگان پنهان میشوند.
ضحاك گفته است یعنی:نماز صبح واجب.
بعضی گفته اند:معنی آنست که از یاد خدایت صبح و شام غفلت نکن،و در تمامی احوال شب و روزت خداوند را از عیب
منزّه بخوان،زیرا خداوند از تو و نگهداریت غافل نیست.
و در این آیه دلالت است بر اینکه خداوند سبحان حفاظت و نگهداري از پیامبر(ص)را تا تبلیغ رسالتش تضمین فرموده است.
ص : 368
سورة مبارکۀ نجم
اشاره
-53-
ص : 369
معدل از ابن عباس و قتاده نقل کرده است که این سوره مکی است غیر از یک آیه از آن که در مدینه نازل شده است،و آن
واحِشَ... ). 􀀀 ائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَ 􀀀 آیه اینست:( اَلَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَب
و از حسن نقل شده است که این سوره مدنی است.
تعداد آیات سوره:
به نظر کوفیان این سوره داراي شصت و دو آیه است،و بنظر غیر کوفیان شصت و یک آیه.
اختلاف در سوره:
تَوَلّ ) وقف شده
􀀀
در سه مورد اختلاف است در( مِنَ الْحَ قِّ شَیْئاً ) ( 1)بنظر کوفیان وقف شده است.بنظر شامی در (عَنْ مَنْ ی
ا) وقف کرده است. 􀀀 اهَ الدُّنْی 􀀀 است،و غیر شامی در (الْحَی
فضیلت سوره:
ابی بن کعب میگوید:رسول خدا(ص)فرمودند:هر کس سورة النجم را بخواند به او ده حسنه،و بتعداد تمام کسانی که بحضرت
محمد(ص)ایمان آورده، و حضرت را منکر شده اند پاداش خواهد داد.
یزید بن خلیفه از حضرت صادق(ع)روایت میکند که فرمودند:هر کس همه شب یا همه روز بر خواندن سورة النجم مداومت
نماید بین مردم به شایستگی زندگی کرده،داراي محبوبیّت خواهد شد.
ص : 370
. 1) -در آیۀ 28 -1
ارتباط سوره:
خداوند این سوره را با یاد پیامبر(ص)شروع کرده است،همانگونه که سورة طور را با یاد آن حضرت ختم فرموده،تا آخر سورة
قبلی به ابتداي این سوره با دو مطلب همگون اتصال یابد:
ص : 371
10 نجم 53 - آیات 1
[ [سوره النجم ( 53 ): آیات 1 تا 10
اشاره
ی􀀀 إِلاّ وَحْیٌ یُوح
􀀀
ي ( 3) إِنْ هُوَ 􀀀 ا یَنْطِقُ عَنِ اَلْهَو 􀀀 ي ( 2) وَ م 􀀀 ا غَو 􀀀 صاحِبُکُمْ وَ م 􀀀 ا ضَلَّ 􀀀 ي ( 1) م 􀀀 ذا هَو 􀀀 منِ اَلرَّحِیمِ . وَ اَلنَّجْمِ إِ 􀀀 اَللّ اَلرَّحْ
􀀀
بِسْمِ هِ
ی􀀀 ی ( 9) فَأَوْح 􀀀 ابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْن 􀀀 کانَ ق 􀀀 فَتَدَلّ ( 8) فَ
􀀀
ا ی 􀀀 ی ( 7) ثُمَّ دَن 􀀀 ي ( 6) وَ هُوَ بِالْأُفُقِ اَلْأَعْل 􀀀 ي ( 5) ذُو مِرَّهٍ فَاسْتَو 􀀀 4) عَلَّمَهُ شَدِیدُ اَلْقُو )
( ی ( 10 􀀀 ا أَوْح 􀀀 ی عَبْدِهِ م 􀀀 إِل
ص : 372
ترجمه آیات:
بنام خداي رحمان و رحیم 1-سوگند به آن ستاره هنگامی که فرو افتد.
-2 نه پیامبر از راه حق منحرف گشته و نه گمراه شده است.
-3 و از روي هوا سخن نمیگوید.
-4 و آنچه میگوید چیزي بجز وحی الهی نیست که بر او نازل میگردد.
-5 جبرئیل به او آموخته است.
-6 که نیرومند است و بر او ظاهر میشود.
-7 و او در افق اعلی است.
-8 آن گاه پیامبر نزدیک شد و نزدیکتر شد.
-9 که در فاصلۀ دو کمان یا نزدیکتر بود.
-10 آن گاه خداوند به بنده اش آنچه که وحی میکرد وحی نمود.
قرائت آیات:
حمزه و کسایی و خلف اواخر تمام آیات این سوره و موارد مشابه آن را با(اماله) قرائت نموده است.
اهل مدینه و ابو عمرو بین فتح و کسر قرائت نموده،و با تمایل به فتح نزدیکتر خواهد بود،و همچنین هر سوره اي که آخر آیات
ی ،و و الضحی و مانند آن،و هر آیه اي که بر وزن 􀀀 ذا یَغْش 􀀀 ا ، وَ اللَّیْلِ إِ 􀀀 حاه 􀀀 آن با یاء ختم شود مانند سورة طه و وَ الشَّمْسِ وَ ضُ
فعلی یا فعلی یا فعلی باشد در هر جاي قرآن،که ابا عمرو این موارد را بین فتح و کسر قرائت میکند.
و در روایت شجاع و اکثر روایات از یزیدي و بقیۀ قراء نقل شده است که این
ص : 373
موارد را فتحه میدهند و با تفخیم قرائت میکنند.
و ابن کثیر و عاصم در تمام این موارد بشدت تفخیم میدهند.
دلیل قرائت آیات:
اما ترك اماله و تفخیم الف قول بسیاري از قرّاء است،اماله نیز مطابق نظر بسیاري است،بنا بر این هر کس اماله و تفخیم را
ترك کند طبق نظر جمعی عمل کرده است،و هر کس هم با اماله و تفخیم قرائت کند باز طبق نظر جماعتی عمل کرده است و
هر دو قرائت بی دلیل نخواهد بود.
لغات آیات:
هوي-هويّ و نزول و سقوط واژه هایی شبیه یکدیگرند،و صرف میشود:
هوي یهوي هویا هذلی شاعر گفته است:
(و اذا رمیت به الفجاج رأیته
( یهوي مخارمها هويّ الأجدل) ( 1
و بهمین جهت جهنم به(هاویه)نامیده شده است،زیرا اهل جهنم را از بالا به پائین سقوط میدهد.
غوي-از غی است بمعنی ناکامی و نرسیدن بمقصود،و غوایت نیز که بمعنی گمراهی است از همین ریشه است.
ص : 374
1) -مخارم عبارتست از دهانۀ تنگه ها،فجاج جمع فج راه گشاد و روشنی را گویند که بین دو کوه قرار گرفته است،و -1
اجدل باز شکاري را گویند،در اینجا شاعر است را به باز شکاري تشبیه نموده است،یعنی:هر گاه با آن اسب از تنگه ها عبور
کنی او را خواهی دید که مانند باز شکاري از دهانۀ تنگه ها فرود می آید.
وحی-بمعنی آنست که مخفیانه معنایی در روان انسان القاء شود،ولی بمنزلۀ علم شده است براي آنچه که فرشته از سوي
ی رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ )یعنی:خداوند ارشادهایی را به 􀀀 خداوند به پیامبري از انسان القاء میکند،و از این ریشه است قوله( وَ أَوْح
زنبور عسل الهام فرموده است.
قوه-عبارت است از نیرو و قدرت،و اصل معناي آن شدت است.
مره-مره در اصل بمعنی شدت بافت است،و سپس مره بمعنی قدرت آورده شده است،بنا بر این(مره،قوه،شده)از نظر معنی
مانند یکدیگرند.
افق-عبارتست از کرانۀ آسمان و جمع آن آفاق است،و اطراف زمین آفاق نامیده شده است چون کرانۀ زمین همجوار و شبیه
کرانۀ آسمان است،شاعر در معناي اول گفته است:
(أخذنا بآفاق السماء علیکم
لنقا قمراها و النجوم الطوالع)
و امرؤ القیس در معنی دوم سروده است:
(لقد طوقت فی الآفاق حتی
رضیت من الغنیمه بالإیاب)
تدلّی-عبارتست از فرود آمدن و امتداد یافتن در جهت سفلی،گفته میشود:(ولاه صاحبه فتدلی).
قاب-و قاب و قیب،و همچنین قاد و قید عبارتست از اندازة هر چیز.
اعراب آیات:
ی􀀀 هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْل
مبتداء و خبر و در موضع حال است،فراء گفته:معطوف است بر ضمیر در استوي یعنی:(استوي جبرئیل و النبی بالأفق الأعلی)و
تقدیر میشود(استوي هو و هو)حسن گفته است علت آنست که هو تکرار نشود و شعري انشاد کرده است:
ص : 375
(أ لم تر أنّ النبع یصلب عوده
( و لا یستوي و الخروع المتقصّف) ( 1
زجاج گوید:این عمل(حذف ضمیر)بجز در شعر جایز نیست،زیرا عرب قبیح میدانند که گفته شود:(استویت و زید)و معنا
آنست که(فاستوي جبرئیل و هو بالأفق الأعلی علی صورته الحقیقیه)یعنی:جبرئیل به صورت اصلی خود استقرار یافت در حالتی
که در افق اعلی بود،زیرا جبرئیل همیشه که بر پیامبر وحی نازل میکرد بصورت یک انسان بر حضرت نازل میشد،این بار رسول
خدا(ص)دوست داشت که جبرئیل را بصورت حقیقی خود مشاهده کند،لذا جبرئیل در افق مشرق اعلی ظاهر شد و سرتاسر افق
را پوشانید.
معناي آیات:
« ي􀀀 ذا هَو 􀀀 وَ النَّجْمِ إِ »
گفته شده است که در معناي آن چند قول است:
-1 قول ضحاك و مجاهد و کلبی:خداوند بقرآن سوگند یاد کرده است، زیرا قرآن همانند ستارگان پراکنده در طول 23 سال
بر پیامبر(ص)نازل شده است،و لذا قرآن به(نجم)نامیده شده است چون متفرق نازل شده است،و عرب به(تفریق)
(تنجیم)گوید،و مفرق را منجم نامد.
ص : 376
1) -نبع درختی است که بر سر قلۀ کوه روئیده میشود و از آن کمان و از شاخه هایش تیر ساخته میشود،و خروع درختی -1
است که نزدیکی آبها رشد میکند (کرچک)و از ثمره هایی که میدهد مسهلی معروف است بنام(روغن کرچک)متقصف
آنست که قسمتی از آن بر روي قسمت دیگر ریخته باشد،منظور آنست که این دو درخت در صلابت و سستی برابر نیستند.
شاهد بر سر حذف ضمیر است پس از یستوي(أي لا یستوي هو)همانگونه که در آیه حذف شده است(مترجم)
-2 قول ابن عباس و مجاهد که گفته اند:منظور از این ستاره ثریّا است که خداوند بهنگام سقوط و غایب شدنش در طلوع فجر
سوگند یاد کرده است،و نیز عرب اسم(نجم)را مخصوصا بر ستارة ثریا اطلاق نموده است،و شاعر عرب ابو ذویب میگوید:
(فوردن و العیّوق مقعد رابئ
( الضرباء فوق النجم لا یتتلّع) ( 1
ابن درید گوید:(ثریّا)هفت ستاره است که شش عدد آن ظاهر است،و یک عدد آن مخفی است که مردم چشم خود را با آن
آزمایش میکنند.
-3 قول حسن است که منظور از نجم دسته اي از ستارگان است که سقوط کرده از دیده پنهان شوند،و منظور از آن جنس
ستاره است همانگونه که راعی گفته است:
و بات یعدّ النّجم فی مستحیره
( یریع بأیدي الآکلین جمودها ( 2
و گفته شده است که خداوند با اشاره نمودن به سقوط و غروب ستاره اشاره به طلوع آن فرموده است،زیرا آنچه که غروب
کند طلوع خواهد کرد،و از غروب و طلوع آن بر یکتایی خداوند استدلال شده است،جبائی گفته است:حرکات ستاره به هوي
توصیف شده است.
از حسن روایت شده است که غروب این ستاره عبارتست از سقوط آن روز قیامت بنا بر این مثل آنجا است که میفرماید: (وَ
واکِبُ انْتَثَرَتْ) . 􀀀 إِذَا الْکَ
ص : 377
1) -ربأهم و ربأ لهم یعنی:مراقب آنان شد،و ضرباء جمع ضریبه است که بمعنی ضارب است،و لا یتتلّع یعنی:براي کار بپا -1
نمیخیزد،و سرش را براي قیام بر نمیدارد،و از ابن بري آمده است که صحیح آن(خلف النجم)است،در روایت سیبویه نیز چنین
است.
2) -مستحیره به کاسۀ بزرگ جاي روغن گویند. -2
-4 قول ابن عباس است که میگوید:منظور از آن تیرهاي شهابی است که از ستارگان رها میشود،و آن عبارتست از آنچه که
بوسیلۀ آن شیاطین بهنگام استراق سمع رجم میشوند.
عامه از حضرت امام جعفر صادق(ع)روایت کرده است که پیامبر خدا(ص) در شب معراج از آسمان هفتم نازل،پس از آنکه
این سوره نازل شد به عتبه بن أبی لهب خبر دادند،او نیز خدمت پیامبر(ص)آمد و دخترش را طلاق داده تف بر صورت او
انداخت و گفت:تو به ستاره و به خداي ستاره کافر شدي،حضرت رسول(ص)او را نفرین کرده فرمود:(خداوند سگی از
سگهایت را بر او مسلّط فرما)عتبه بطرف شام حرکت کرد،در بین راه پیاده شد،خداوند ترس را بر وجود او مسلّط فرمود،به
یاران خودش گفت:شب مرا در وسط خودتان بخوابانید دوستانش این کار را کردند،شیري آمد و او را در میان یارانش پاره
پاره کرد، و حسان شاعر در این باره میگوید:
(سائل بنی اصفران جئتهم
ما کان ابناء بنی واسع
اللّ له قبره
􀀀
لا وسع ه
اللّ علی القاطع
􀀀
بل ضیّق ه
اللّ من بینهم
􀀀
رمی رسول ه
( دون قریش رمیه القاذع ( 1
و استوجب الدعوه منه بما
بین للناظر و السامع
اللّ به کلبه
􀀀
فسلط ه
( یمشی الهوینا مشیه الخادع ( 2
و التقم الرأس بیافوخه
و النحر منه فغره الجائع
من یرجع العام الی أهله
فما اکیل السبع بالراجع
قد کان هذا لکم عبره
للسید المتبوع و التابع).
ص : 378
1) -قذعه یعنی با فحش و ناسزا و سخنان زشت او را سرزنش نمود. -1
2) -در یک نسخۀ خطی پس از این شعر آمده است:(حتی اتاه وسط اصحابه،و قد علاهم سنه الهاجع) -2
« ي􀀀 ا غَو 􀀀 صاحِبُکُمْ وَ م 􀀀 ا ضَلَّ 􀀀م»
یعنی:پیامبر از حق رو گردان نگشته است،و از مسیر هدایت به گمراهی منحرف نشده است،و در آنچه براي شما آورده
است،راه باطل نپیموده است،غوي بمعنی ضل است،و اینکه دو بار یک معنی آمده است بمنظور تأکید بیشتر بوده است.
بعضی گفته اند:یعنی تلاش او بی اثر نمانده است،بلکه به ثواب الهی و کرامت او خواهد رسید.
« ي􀀀 ا یَنْطِقُ عَنِ الْهَو 􀀀 وَ م »
اي:(لیس ینطق بالهوي)یعنی:پیامبر از روي هوا و هوس سخن نمیگوید،ینطق هم با عن متعدي میشود و هم بوسیلۀ باء همانگونه
که می گویی:(رمیت بالقوس و عن القوس).
و بعضی گفته اند یعنی:پیامبر از روي میل نفسانی و هوا و هوس خویشتن آیات قرآن را نمیخواند،و براي شما پیام نمی آورد.
« ی􀀀 إِلاّ وَحْیٌ یُوح
􀀀
إِنْ هُوَ »
یعنی:قرآن و آنچه را که از احکام براي شما میخواند چیزي جز وحی از طرف خداوند نیست که بر او بوسیلۀ جبرئیل نازل
میشود،که میفرماید:
« ي􀀀 عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُو »
ابن عباس و ربیع و قتاده گفته اند(شدید القوي)یعنی کسی که داراي قدرت و نیرو است و از نظر آفرینش قوي میباشد، و قوي
جمع قوه است.
« ذُو مِرَّهٍ »
یعنی:کسی که از نظر خلقت داراي قوت و قدرت است.
کلبی گوید:از نیرومندي جبرئیل یک نمونۀ آن بود که شهرهاي قوم لوط را از ریشه و آب سیاه بر کند و به آسمان برد و
سپس وارونه ساخت،و نمونۀ دیگر از قدرت او فریادي است که بر سر قوم ثمود زد که همگی هلاك شدند.
از ابن عباس و قتاده نقل شده است یعنی:داراي سلامتی و حسن خلق است.
ص : 379
ي) یعنی:در راه خدا نیرومند است(ذو مره) یعنی:داراي جسمی سالم و دور از آفات است. 􀀀 بعضی گفته اند: (شَدِیدُ الْقُو
جبائی گفته است (ذُو مِرَّهٍ) یعنی:داراي قدرت عبور از هواء است،که از روي هوا میرود و میآید و فرود آمده اوج میگیرد.
« ي􀀀 فَاسْتَو »
یعنی:جبرئیل با صورتی که آفریده شده است پس از نزول بر محمد استقرار یافت.
« وَ هُوَ »
منظور از آن باز هم جبرئیل(ع)است.
« ی􀀀 بِالْأُفُقِ الْأَعْل »
یعنی:افق مشرق،و منظور از اعلی سمت مشرق است در روي زمین و سمت مشرق بالاتر از سمت مغرب است،نه در هوا.
میگویند:جبرئیل همیشه بصورت انسانهایی بر حضرت محمد(ص)نازل میشد، حضرت از او خواست که بصورت اصلی خودش
که آفریده شده است بر او نازل شود؟ جبرئیل نیز دو بار خودش را بصورت اصلی بحضرت نشان داد،یک بار در زمین و یک
بار در آسمان،اما در زمین در افق اعلی بود،و آن هنگامی بود که حضرت در غار حراء بود که جبرئیل از طرف مشرق بر
حضرت ظاهر شد،و تمام سطح افق را تا مغرب پوشانید،که پیامبر بر اثر آن غش کرد و افتاد،آن گاه جبرئیل بصورت انسانی
ظاهر شد و حضرت را در آغوش کشید و اینجا است که میفرماید:
« فَتَدَلّ
􀀀
ا ی 􀀀 ثُمَّ دَن »
تقدیرش آنست(ثم تدلّی أي قرب بعد بعده و علوّه فی الأفق الأعلی فدنی من محمّد(ص).
حسن و قتاده گفته اند:سپس جبرئیل بعد از آنکه در افق اعلی استقرار یافت بر پیامبر نازل شد.
زجاج گوید:معنی دنی و تدلی هر دو یکی است،زیرا دنی بمعنی نزدیک شد و تدلی بیشتر نزدیک شده است،همانگونه که
بگویی:(قد دنا منی فلدن و قرب)و نیز اگر بگویی:(قرب منّی و دنا)آن نیز جائز است.
ص : 380
سعید بن مسیّب گوید:استوي یعنی:جبرئیل پس از آنکه به پیامبر اطلاع داد بلند شد و بسوي آسمان بالا رفت.
جبائی گوید:استوي،یعنی:پس از آنکه بسرعت نازل میشد تا پیامبر او را ببیند در هواء استقرار یافت.
فراء گوید:استوي،یعنی:جبرئیل و محمد(ص)شب معراج در افق اعلی یعنی آسمان دنیا استقرار یافتند.
« ابَ قَوْسَیْنِ 􀀀 کانَ ق 􀀀 فَ»
از مجاهد و عکرمه و عطاء روایت شده است یعنی:
اللّ مسافت دو کمان وجود داشت،و قوس چیزي است که با آن تیر می اندازند.
􀀀
ما بین جبرئیل و رسول ه
ابن عباس گوید:اینکه قوس بعنوان یک معیار فاصله ذکر شده است چون در تبیین فاصله عادت بر این است گفته میشود:(قاب
قوس،و قیب قوس،و قید قوس،و قاد قوس)و این نظر مختار زجاج نیز میباشد.
اللّ بن مسعود و سعید بن جبیر و شقیق بن سلمه روایت شده است یعنی:بقدر دو ذراع.
􀀀
از عبد ه
ی )فرمودند 􀀀 ابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْن 􀀀 کانَ ق 􀀀 ضمن روایتی مرفوعه از انس بن مالک آمده است که رسول خدا(ص)در بارة قوله تعالی( فَ
یعنی:بقدر دو ذراع یا نزدیکتر از آن،بنا بر این قوس چیزي است که وسیلۀ مقیاس و اندازه گیري خواهد بود، و ذراع نیز چیزي
است که با آن اندازه گیري میشود.
ابن سکیت گوید:(قاس الشیء یقوسه قوسا)لغتی است در(قاسه یقیسه) هنگامی که آن را تقدیر کنند.
« ی􀀀 أَوْ أَدْن »
زجاج گوید:بندگان از طرف خداوند با زبانشان و بمیزان فهمشان مورد خطاب قرار گرفته اند،و اینجا نیز به آنان گفته شده
است آنچه که گفته میشود به کسی که میخواهد فاصله تعیین شود،پس معنی آنست که فاصله به
ص : 381
اندازه اي بود که شما آن را بقدر دو قوس یا کمتر میدانید،و این مورد درست مانند قوله تعالی است که میفرماید:( أَوْ یَزِیدُونَ
.( )که سخن در بارة آن گذشت ( 1
اللّ بن مسعود گوید:رسول خدا(ص)جبرئیل را دید در حالتی که داراي ششصد بال بود،و این حدیث را بخاري و مسلم
􀀀
عبد ه
در صحیح نقل کرده اند.
« ی􀀀 ا أَوْح 􀀀 ی عَبْدِهِ م 􀀀 ی إِل 􀀀 فَأَوْح »
یعنی:خداوند بر زبان جبرئیل به سوي محمد(ص)آنچه را که میخواست وحی کند وحی فرمود،ما در آیه احتمال هست که
مصدریه باشد،و نیز ممکن است موصوله باشد بمعنی الذي.
از حسن و ربیع و ابن زید روایت شده است که معنی آنست که جبرئیل آنچه را که خداوند به او وحی کرده بود بر
محمد(ص)وحی نمود،و این روایت از عطا و ابن عباس رسیده است.
ا لَکَ ذِکْرَكَ ). 􀀀 ي )تا( وَ رَفَعْن 􀀀 سعید بن جبیر گوید:خداوند بر پیامبر وحی فرمود:( أَ لَمْ یَجِدْكَ یَتِیماً فَآو
بعضی گفته اند خداوند بر پیامبر وحی فرموده است:(بهشت بر پیامبران حرام است تا آنکه اول تو وارد آن شوي،و نیز بر امتها
حرام است تا امت تو وارد آن شوند.
بعضی هم گفته اند:یعنی:خداوند بر پیامبر سري از اسراء را نازل فرمود،و در این باره شاعر گفته است:
(بین المحبین سر لیس یفشیه
قول و لا قلم للخلق یحکمه
سر یمازجه انس یقابله
نور تحیّرنی بحر من التیه)
ص : 382
. 1) -در تفسیر سورة صافات آیۀ 147 -1
11 سورة نجم 53 - آیات 20
[ [سوره النجم ( 53 ): آیات 11 تا 20
اشاره
ا جَنَّهُ 􀀀 ی ( 14 ) عِنْدَه 􀀀 ي ( 13 ) عِنْدَ سِدْرَهِ اَلْمُنْتَه 􀀀 ي ( 12 ) وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَهً أُخْر 􀀀 ا یَر 􀀀 ی م 􀀀 مارُونَهُ عَل 􀀀 ي ( 11 ) أَ فَتُ 􀀀 ا رَأ 􀀀 ؤادُ م 􀀀 ا کَ ذَبَ اَلْفُ 􀀀م
اَللّا وَ
􀀀
ي ( 18 ) أَ فَرَأَیْتُمُ تَ 􀀀 اتِ رَبِّهِ اَلْکُبْر 􀀀 ي مِنْ آی 􀀀 ی ( 17 ) لَقَدْ رَأ 􀀀 ا طَغ 􀀀 اغَ اَلْبَصَرُ وَ م 􀀀 ا ز 􀀀 ی ( 16 ) م 􀀀 ا یَغْش 􀀀 ي ( 15 ) إِذْ یَغْشَی اَلسِّدْرَهَ م 􀀀 اَلْمَأْو
( ي ( 20 􀀀 اَلثّ اَلْأُخْر
􀀀
اهَ الِثَهَ 􀀀 اَلْعُزّ ( 19 ) وَ مَن
ي􀀀
ص : 383
ترجمه آیات:
-11 آنچه را با چشم دید دلش آن را تکذیب نکرد.
-12 آیا نسبت به آنچه که دیده است با او ستیزه میکند؟ 13 -جبرئیل را یک بار دیگر هم که نازل شد مشاهده کرده است.
-14 و او را کنار درخت سدره المنتهی دیده است.
-15 و بهشت که اقامتگاه است نزد آن درخت می باشد.
-16 آن گاه که درخت سدره میپوشاند آنچه را که میپوشاند.
-17 و چشم محمد به چپ و راست گردش نکرد و از حد اعتدال خارج نشد 18 -و از آیات بزرگ پروردگار خود چیزها دید.
-19 براي ما از لات و عزي بگوئید؟ 20 -و نیز از سوّمین بت که منات نام دارد بگوئید؟
قرائت آیات:
کذب-ابو جعفر و هشام(ما کذّب)با تشدید قرائت کرده اند،اما بقیّه قراء با تخفیف خوانده اند.
أ فتمارونه-اهل کوفه غیر از عاصم و یعقوب(أ فتمرونه)بدون الف قرائت کرده اما بقیه با الف(أ فتمارونه)خوانده اند.
مناه-ابن کثیر و شمونی از اعمش و أبّی نقل کرده اند که(مناءه)با مد و همزه قرائت شده،اما بقیه و(مناه)بدون همزه و مد
خوانده اند.
جنه المأوي-از علی(ع)و ابو هریره و ابی درداء و زر بن جیش نقل شده است که(جنه المأوي)با هاء قرائت کرده اند.
ص : 384
اللات-از ابن عباس و مجاهد(لاتّ)با تشدید تاء نقل شده است.
دلیل قرائت آیات:
کذب-هر کس کذب را با تشدید ذال خوانده است یعنی:آنچه را که محمد (ص)با چشم دیده بود قلبش آن را تکذیب
نکرد،بلکه آن را تصدیق نمود و حقیقت دانست،و هر کس آن را با تخفیف خوانده است یعنی:قلب محمد(ص)آنچه را دیده
بود دروغ نبود.
ابو علی گوید: کذب فعلی است که متعدي بمفعول میشود به دلالت قول شاعر:
(کذبتک عینک ام رأیت بواسط
.( غلس الظلام من الرباب خیالا) ( 1
کذبتک عینک یعنی:چشمت چیزي را بتو نشان داد که حقیقت ندارد،بنا بر این معنی آیه چنین خواهد بود:قلبش آنچه را که
چشمش دیده است- تکذیب ننموده است،یعنی:آنچه با چشم دیده بود درست بود و دروغ نبود و نوعی ادراك حقیقی بود،و
مارُونَهُ 􀀀 ممکن است منظور کسی که(کذب)را با تشدید خوانده است نیز همین باشد،و این معنی را تاکید کرده میفرماید:( أَ فَتُ
ي )یعنی:آیا با مجادله ها و ستیزهاي خود میخواهید او را نسبت به حقیقتی که درك نموده و به آن علم پیدا کرده 􀀀 ا یَر 􀀀 ی م 􀀀 عَل
است مردد نمائید،یا اینکه منکر چیزي میشوید که نسبت بآن یقین دارد و در آن شک و تردیدي نمیکند،زیرا معناي (أ
فتمارونه)اینست که آیا با او طوري ستیزه میکنید که میخواهید او را نسبت به آنچه علم دارد و با دیدن آیات بزرگ الهی
مشاهده نموده است مردد سازید،و هر کس(أ فتمارونه)خوانده است باین معنی است که آیا او را انکار میکنید؟ مناه-بتی است
سنگی،و لات و عزّي نیز بتهایی از سنگ بوده اند،و شاید (مناءه)با مد نعتی باشد.
ص : 385
1) -شاهد بر سر(کذبتک)است که در این شعر کذبتک(ك)را مفعول خود گرفته است. -1
اللّ )و مأوي فاعل آنست،یعنی
􀀀
جنه المأوي-و هر کس(جنه المأوي)قرائت کرده است منظورش فعل آنست که(جن علیه فأجنه ه
خداوند او را مستور فرموده است،اخفش گفته است بمعنی(ادرکه)میباشد.
اللّات-از ابن عباس نقل شده است که مردي بود در بازار عکاظ که بر روي صخره اي قاووت و روغن میساخت همین که آن
را می فروخت دوباره روغن و قاووت روي صخره میریخت و درست میکرد،پس از آنکه مرد،طایفۀ ثقیف آن صخره را بخاطر
.( بزرگداشت آن مرد پرستش نمودند ( 1
معناي آیات:
سپس خداوند آنچه را که پیامبر(ص)در شب معراج دیده بود بیان نموده و دیده هاي او را محقق دانسته است و میفرماید:
« ي􀀀 ا رَأ 􀀀 ؤادُ م 􀀀 ا کَذَبَ الْفُ 􀀀م»
یعنی:آنچه را پیامبر(ص)با چشم دیده بود دلش آن را تکذیب نکرد،بنا بر این(ما رأي)مصدر است که در محل نصب میباشد
زیرا مفعول کذب است باین معنی که قلب و عقل حضرت منکر دیده هاي چشم او نشده است بلکه عقل و دل آن حضرت
دیده هاي چشمش را تصدیق میکند.
مبرد گفته است:معنی آیه اینست که پیامبر خدا(ص)چیزي را دیده و در آن دیده ها تصدیق شده است.
.( ابن عباس گفته است یعنی:حضرت محمد(ص)پروردگار خود را با چشم دل دیده است ( 2
و این معنی را نیز محمد بن حنفیه از پدرش از علی(ع)روایت کرده است،و این به معنی علم پیدا کردن به وجود خدا
است،یعنی با دیدن آیات الهی علم به وجود خدا بمرحلۀ یقین رسیده است،مانند گفتۀ حضرت ابراهیم(ع)که فرمود:
ص : 386
. 1،2 )) -تفسیر ابن عباس صفحۀ 332 ) -1
-2
کِنْ لِیَطْمَئِنَّ- قَلْبِی )با اینکه قبلا به حشر و نشر علم داشته است. 􀀀 ( وَ ل
و از ابن مسعود و عایشه و قتاده نقل شده است که:آنچه را پیامبر خدا(ص) دیده است جبرئیل بوده است او را بصورتی که
آفریده شده دیده است.
از حسن نقل شده است آنچه را که پیامبر خدا(ص)دیده است ملکوت الهی و انواع مختلف قدرتهاي او بوده است،و نیز گفته
است که روح پیامبر از زمین بآسمان برده شده است و جسد آن حضرت در زمین مانده است.
اما اکثر مفسرین و ظاهر مذهب علماي شیعه و مشهور در اخباري که نقل می کنند اینست که خداوند پیامبر اسلام(ص)را با
جسمش سالم و زنده بمعراج برده است و با چشم سر در حالت بیداري آنچه را که از ملکوت گفته شده است مشاهده
نموده،و ما این مطلب را در سورة بنی اسرائیل آورده ایم.
و فرق است بین دیدن در بیداري و دیدن در خواب،دیدن چیزي در بیداري عبارت است از درك آن چیز با چشم سر،اما
دیدن در خواب عبارتست از تصور چیزي در قلب بنا بر خیال دیدن آن با حس بصر،بدون آنکه واقعا با حس بصر دیده شده
باشد.
از ابی العالیه روایت شده از رسول خدا(ص)پرسیدند:آیا در شب معراج پروردگارت را دیدي؟حضرت فرمودند:شب معراج
نهر آبی را دیدم که پشت آن پرده نوري را میدیدم و به جز این چیز دیگري را ندیدم.
ي )؟فرمودند:من 􀀀 ا رَأ 􀀀 ؤادُ م 􀀀 ا کَ ذَبَ الْفُ 􀀀 از ابی ذر و ابی سعید خدري روایت شده که از پیامبر خدا(ص)پرسیده شد در بارة( م
نوري را دیدم،و همین معنی از مجاهد و عکرمه نیز روایت شده است.
خداي خود را دیده است،و نیز شعبی « ص» اللّ بن الحارث از ابن عباس نقل کرده است که:حضرت محمد
􀀀
شعبی از عبد ه
گوید:مسروق بمن خبر داده گفت:
از عایشه در باره دید خداوند پرسیدم،عایشه گفت:تو چیزي را می گویی که از
ص : 387
شنیدن آن مو بر بدن من راست میشود،مسروق میگوید گفتم:
ی􀀀 ابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْن 􀀀 ي )را خواندم تا رسیدم به( ق 􀀀 ذا هَو 􀀀 اي مادر مؤمنین پس بمن خبر بده از این آیات و سپس براي او( وَ النَّجْمِ إِ
)؟ عایشه گفت:مهلت بده تو چه فهمیده اي؟آنچه پیامبر دیده است جبرئیل بوده است که او را بصورتی که آفریده شده است
دیده،هر کس بتو گفت:محمد خدا را دید است بتو دروغ گفته است،خداوند بزرگ میفرماید:
صارَ ) ( 1)و هر کس بتو خبر داد که محمد(ص) علم غیب میداند بخدا دروغ گفته 􀀀 صارُ وَ هُوَ یُدْرِكُ الْأَبْ 􀀀 تُدْرِکُهُ الْأَبْ 􀀀 ( لا
...( السّ ) ( 2
اعَهِ 􀀀 عِلْم- اللّ عِنْدَهُ 􀀀
است،زیرا خداوند میفرماید:( إِنَّ هَ
ا أُنْزِلَ 􀀀 و هر کس بتو گفت که محمد(ص)مطلبی را از وحی کتمان نموده است دروغ گفته است،زیرا خداوند میفرماید:( بَلِّغْ م
إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ ) ( 3)خداوند در قرآن مجید آنچه را که پیامبر(ص)دیده است با بیانی گویا توضیح داده است و فرموده:
ي ). 􀀀 اتِ رَبِّهِ الْکُبْر 􀀀 ي مِنْ آی 􀀀 ( لَقَدْ رَأ
« مارُونَهُ 􀀀 أَ فَتُ »
یعنی آیا با او ستیزه میکنید.
« ي􀀀 ا یَر 􀀀 ی م 􀀀 عَل »
نسبت به آنچه که دیده است،زیرا با حضرتش ستیزه کردند پس از معراج و به او گفتند:براي ما بیت المقدس را توصیف
کن،و بما خبر بده از حالات قافله اي که در راه شام داریم و از این قبیل ایرادها که بعنوان ستیزه باو میگفتند.
و هر کس(أ فتمارونه)قرائت کرده است بمعنی(أ فتحجدونه)است یعنی(آیا منکر او میشوید)؟گفته میشود:(مریت الرجل
حقه)هنگامی که منکر حق او شوي.
از مبرد نقل شده است بمعناي(أ فتدفعونه عما یري)است و اینجا(علی)بجاي عن بکار رفته است،یعنی آیا نسبت به آنچه دیده
است او را دفع میکنید،و بهر حال
ص : 388
. 1) -سورة انعام آیۀ 103 -1
. 2) -سورة لقمان آیۀ 34 -2
. 3) -سورة مائده آیه 67 -3
هر دو بیک معنی است چون هر ستیزه کننده اي منکر است.
« ي􀀀 وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَهً أُخْر »
یعنی پیامبر اسلام(ص)جبرئیل را بار دیگر که بر او نازل شده بود در حال نزول به همان صورتی که آفریده شده است دیده
بود،که حضرت پیامبر(ص)جبرئیل را بصورت اصلی دو مرتبه دیده است،همانگونه که قبلا بیان کردیم.
« ی􀀀 عِنْدَ سِدْرَهِ الْمُنْتَه »
یعنی حضرت محمد(ص)جبرئیل(ع)را دید در حالتی که جبرئیل کنار سدره المنتهی بود،و سدره درختی است بالاي آسمان
هفتم در طرف راست عرش که دانش هر فرشته اي به آن منتهی میشود و این از کلبی و مقاتل روایت شده است.
و از ابن عباس و ضحاك نقل شده است که سدره المنتهی چیزي است که آنچه از زمین به آسمان میرود منتهاي معراجش
آنجاست و آنچه از آسمان از فرمان الهی می آید بآنجا منتهی میگردد.
بعضی هم گفته اند:ارواح شهدا تا آنجا بالا میروند.
بعضی گفته اند:آنچه از بالاي سدره المنتهی نازل میگردد در سدره قرار می گیرد و سپس از آنجا تحویل گرفته میشود،و نیز
آنچه که از ارواح بمعراج میرود سدره نهایت معراج آنان است و از آنجا تحویل گرفته میشود.
و منتهی بمعنی محل پایان یافتن است،و این درخت چون پایان عروج- فرشتگان است سدره به آن اضافه شده است.
و از مقاتل نقل شده است که سدره المنتهی همان درخت معروف(طوبی) است.
و نیز گفته شده است که(سدره)درخت نبوّت است.
« ي􀀀 ا جَنَّهُ الْمَأْو 􀀀 عِنْدَه »
یعنی:در کنار سدره المنتهی اقامتگاه بهشت قرار دارد که این بهشت همان بهشت جاویدان است که در آسمان هفتم و بقولی
در آسمان ششم
ص : 389
می باشد.
از جبائی و قتاده نقل شده است که این بهشت همان بهشتی است که حضرت آدم(ع)در آن سکونت یافته بود،و ارواح شهدا
نیز به آنجا میروند.
از حسن نقل شده است که جنه المأوي بهشتی است که بهشتیان به آن می روند.
.( از عطاء از ابن عباس نقل شده است که جنه المأوي بهشتی است که جبرئیل و دیگر فرشتگان در آن سکونت دارند ( 1
« ی􀀀 ا یَغْش 􀀀 إِذْ یَغْشَی السِّدْرَهَ م »
از حسن و مقاتل نقل شده است که فرشتگان مانند کلاغهایی که روي درختی می نشینند هنگامی که روي درخت(سدره
المنتهی)می نشینند تمام سدره را میپوشانند.
از پیامبر خدا(ص)روایت شده است که فرمودند روي هر برگی از برگهاي سدره المنتهی فرشته اي را ایستاده دیدم که مشغول
تسبیح پروردگار متعال بود.
از حسن نقل شده است یعنی:سدره المنتهی در حاله اي از نور و تابش و حسن و صفا فرو میرود آن چنان که چشمها را خیره
میکند و توصیف آن پایان پذیر نمیباشد.
ا ز ابن عباس و مجاهد روایت شده است که پروانه هایی طلایی سدره المنتهی فرا میگیرند،و گویا این پروانه ها فرشتگانی
هستند بصورت پروانه که سرگرم عبادت خداوند هستند.
معنی آیه چنین است:حضرت محمد(ص)جبرئیل(ع)را مشاهده فرمود،در حالی که تصویر آن گذشت که درخت سدره بفرمان
الهی پوشیده شده بود،و از- شگفتیهایی که انسان را به کمال قدرت الهی ارشاد میکند آن چیزي است که سدره المنتهی
ص : 390
1) -تفسیر ابن عباس صفحۀ 332 میگوید:(تأوي الیها ارواح الشهداء)یعنی جنه المأوي بهشتی است که ارواح شهداء در آن -1
سکونت گیرند.
را فرو میپوشاند،و اینکه خداوند در پوشش درخت با ابهام یاد فرموده است علتش عظمت این امر بوده است،همانگونه که بعدا
میفرماید:
« ی􀀀 ا أَوْح 􀀀 ی عَبْدِهِ م 􀀀 ی إِل 􀀀 فَأَوْح »
جملۀ(ما یغشی)رساترین تعبیر در این معنی است.
« ی􀀀 ا طَغ 􀀀 اغَ الْبَصَرُ وَ م 􀀀 ا ز 􀀀م»
یعنی:نه چشم پیامبر خیره شد و نه بچپ و راست گردش نمود،ما طغی یعنی چشم او از حد اعتدال و میزانی که براي او تعیین
شده بود منحرف نگشت،و این یک نوع توصیف ادب پیامبر خدا(ص)است در آن مقام که نه چشم خود را اینطرف و آن
طرف گردانیده است،و نه در مقابل روي خود به چیزي خیره شده است.
« ي􀀀 اتِ رَبِّهِ الْکُبْر 􀀀 ي مِنْ آی 􀀀 لَقَدْ رَأ »
و این آیات نشانه هاي بزرگی از قدرت الهی بود که حضرت در آن شب مشاهده فرمود،مانند سدره المنتهی،و قیافۀ
جبرئیل(ع)و دیدن آن در حالتی که داراي ششصد بال بود که با پرهاي خود افق را پوشانده بود،و این معنی از مقاتل و ابن زید
و جبائی نقل شده است،و(من)در اینجا بمعنی تبعیض آمده است یعنی:برخی از آیات پروردگارش را دید.
از ابن مسعود نقل شده است که حضرت یکی از فرشهاي سبز رنگ بهشت را مشاهده نموده است که تمام افق را پوشانده بود.
.( و از ابن عباس نقل شده است که حضرت رسول(ص)خداوند را با چشم دل دیده است ( 1
بنا بر این معنی ممکن است منظور این باشد که آن حضرت با دیدن آیات پروردگار بر یقینش افزوده شد.
و کبري مؤنث اکبر است که در توصیف ارزش چیزهاي دیگر را کم میکند.
پس از آنکه خداوند سبحان این داستانها را بیان فرمود بدنبال آن مشرکین
ص : 391
. 1) -تفسیر ابن عباس صفحۀ: 332 -1
را مورد خطاب قرار داده میفرماید:
« ي􀀀 الثّ الْأُخْر
􀀀
اهَ الِثَهَ 􀀀 الْعُزّ وَ مَن
ي􀀀 و اللّا 􀀀
أَ فَرَأَیْتُمُ تَ »
یعنی:از این خدایانی که بدون خدا میپرستید،بمن خبر دهید،و نیز از فرشتگانی که با خدا میپرستید و خیال میکنید فرشتگان
دختران خدا هستند؟ از جبائی نقل شده است یعنی:اي کسانی که خیال میکنید لات و منات و عزي دختران خدا هستند بمن
بگوئید آیا این درست است؟زیرا کسانی بوده اند که میگفته اند ما این بتها را میپرستیم چون آنها دختران خدا هستند.
بعضی هم گفته اند که بت پرستان خیال میکردند که فرشتگان دختران خدا هستند و لذا بتهاي خود را بشکل آنان میساختند و
بجاي عبادت خدا بپرستش آنها میپرداختند،و براي بتهاي خود نامهایی از اسامی خدا انتخاب می نمودند،و
اللّ )و(عزي)از(عزیز)گرفته شده است.
􀀀
میگفتند(لات)از( ه
و کسایی وقف را بر(لات)با تاء انجام میداد،چون پیروي از عبارت مصحف می نمود که با حرف تاء نوشته شده
است،و(عزي)تأنیث(اعز)است که بمعنی (عزیزه)میباشد.
از حسن و قتاده نقل شده(لات)بتی بوده است که طایفۀ ثقیف آن را میپرستیده است،و نیز(عزّي)بت است.
از مجاهد نقل شده است(عزي)درخت بزرگی بود از(طلح)که طایفه غطفان آن را ستایش میکردند که رسول خدا(ص)خالد
بن ولید را فرستاد و آن را بریده گفت:
(یا عز کفرانک لا سبحانک
اللّ قد اهانک)
􀀀
انی رأیت ه
یعنی:(اي عزي من بتو کافرم و تو را منزّه نمیدانم،زیرا من دیده ام که- خداوند بتو اهانت کرده است).
قتاده گفته است مناه بتی بوده است در روستاي(قدید)بین مکه و مدینه.
ص : 392
ضحاك و کلبی گویند:(مناه)بت طایفۀ هذیل و خزاعه بوده است که اهالی مکّه آن را می پرستیده اند.
بعضی گفته اند(لات)و(عزي)و(مناه)بتهایی بودند از سنگ که در خانۀ کعبه بود و آنها را میپرستیدند،و(الثالثه)صفت مناه
است(اخري)نیز صفت مناه است،و معنی آیه اینست که بمن خبر دهید از این بتها،آیا ضرر دارند،یا سود میرسانند،یا کاري از
آنها ساخته است که آنان را با خدا برابر بدانید؟و این جملات حذف شده است چون کلمات قبلی بر آن دلالت دارد.
ص : 393
30 سورة نجم 53 - آیات 21
[ [سوره النجم ( 53 ): آیات 21 تا 30
اشاره
طانٍ 􀀀 ا مِنْ سُلْ 􀀀 اَللّ بِه
􀀀
ا أَنْزَلَ هُ 􀀀 اؤُکُمْ م 􀀀 ا أَنْتُمْ وَ آب 􀀀 ماءٌ سَمَّیْتُمُوه 􀀀 إِلاّ أَسْ
􀀀
ي ( 22 ) إِنْ هِیَ 􀀀 ی ( 21 ) تِلْکَ إِذاً قِسْمَهٌ ضِیز 􀀀 أَ لَکُمُ اَلذَّکَرُ وَ لَهُ اَلْأُنْث
ی ( 25 ) وَ 􀀀 فَلِلّ اَلْآخِرَهُ وَ اَلْأُول
􀀀
تَمَنّ ( 24 ) هِ
ی􀀀 ا 􀀀 لِلْإِن م سانِ 􀀀 ي ( 23 ) أَمْ ْ 􀀀 جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ اَلْهُد 􀀀 ا تَهْوَي اَلْأَنْفُسُ وَ لَقَدْ 􀀀 إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا اَلظَّنَّ وَ م
لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ 􀀀 ی ( 26 ) إِنَّ اَلَّذِینَ 􀀀 شاءُ وَ یَرْض 􀀀 اَللّ لِمَنْ یَ
􀀀
إِلاّ مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ هُ
􀀀
اعَتُهُمْ شَیْئاً 􀀀 لا تُغْنِی شَ ف 􀀀 اتِ 􀀀 ماو 􀀀 کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی اَلسَّ
لا یُغْنِی مِنَ اَلْحَقِّ شَیْئاً ( 28 ) فَأَعْرِضْ عَنْ 􀀀 ا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا اَلظَّنَّ وَ إِنَّ اَلظَّنَّ 􀀀 ی ( 27 ) وَ م 􀀀 لائِکَهَ تَسْمِیَهَ اَلْأُنْث 􀀀 لَیُسَمُّونَ اَلْمَ
ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ اَلْعِلْمِ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ 􀀀 ا ( 29 ) 􀀀 اهَ اَلدُّنْی 􀀀 ا وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا اَلْحَی 􀀀 تَوَلّ عَنْ ذِکْرِن
􀀀
مَنْ ی
( ي ( 30 􀀀 اِهْتَد
ص : 394
ترجمه آیات:
-21 آیا شما پسران دارید و خدا دختران؟ 22 -اینکه یک قسمت ظالمانه است.
-23 این بتها چیزي جز نامهایی که شما و پدرانتان نامیده اید نیستند و خداوند دلیلی در بارة آن نازل نساخته است،اینان از ظن
و گمان و هواي نفس خویش پیروي میکنند،با اینکه از طرف خداوند براي آنان هدایت آمده است.
-24 آیا انسان هر چه آرزو کند شدنی است؟ 25 -دانسته باشید که هم سراي آخرت و هم این جهان از آن خداست.
-26 چه بسیاري از فرشتگان در آسمان هستند که شفاعتشان کاري از پیش نمی برد،مگر بعد از آنکه خداوند نسبت بهر کس
که میخواهد اجازه فرماید و رضایت دهد.
-27 آنان که به سراي آخرت ایمان ندارند فرشتگان را بنام دختران خوانند.
-28 در صورتی که نمیدانند و فقط از ظن و گمان پیروي میکنند،در حالتی که هیچگاه گمان نمیتواند جایگزین بجاي حق
باشد.
-29 هر کس از یاد ما روي گردان شد و جز زندگی این دنیا را نخواست تو نیز از او روي گردان شو.
-30 میزان درکشان همین است،خدایت بهتر میداند چه کس از راهش گمراه شده،و بهتر داند چه کسی هدایت یافته است.
قرائت آیات:
ضیزي-ابن کثیر ضئزي با همزه قرائت نموده،و بقیه قراء غیر از ابن فلیح بدون همزه خوانده اند.
دلیل قرائت:
ي )یعنی آنچه که بخدا نسبت داده اید 􀀀 ابو علی گفته است(قوله تِلْکَ إِذاً قِسْمَهٌ ضِیز
ص : 395
که براي خود دخترانی گرفته است این یک نسبت ظالمانه است،و قول عرب که گفتند (قسمته ضیزي و مشیته حیکی)آن را
است،همانگونه « فعلی » بضم فا بوده است،هر چند که لفظ آن بر وزن « فعلی » نحویین حمل بر این نموده اند که در اصل
که(بیوت)و (عصی)در اصل فعول بوده است،هر چند که فاء مکسور است،و علت اینکه نحویین آن را بر(فَعلی)حمل نموده اند
بفتح یافته اند. « فعلی » بکسر فاء نیافته اند،اما صفات را بر وزن « فعلی » اینست که چیزي از صفات را بر وزن
ابو عبیده گوید:(ضرته حقه،و ضرته اضوزه اي نقصته و منعته)یعنی:
حق او را ناقص گذاشته،مانع حق او گردیده است،هر کس عین الفعل آن را واو قرار دهد قیاس آنست که بگوید:(ضوزي)و
این نیز حکایت شده است،و اما کسی که فاء الفعل را یاء قرار داده است از(ضرته)قیاس آنست که باز گفته میشود(ضوزي) و
نسبت به قلب نمودن واو بیاء عمل نمیشود،زیرا این نوع قلب فقط در(بیض)و (عین)عمل شده است که
جمع(بیضاء)و(عیناء)است و علت قلب واو بیاء نزدیک بودن واو در طرف است،اما در مورد مثال ما بعلت فاصله شد یاء با
حرف تأنیث از طرف فاصله دارد و لذا قلب بیاء نمیشود،و این علامت تأنیث(یاء)در تقدیر انفصال مانند(تاء)نیست،و لذا قیاس
آنست که آن را قلب به واو نکنند.
معناي آیات:
آن گاه خداوند بزرگ در حالتی که گفتار قریش را که میگفتند فرشتگان دختران خدا هستند و بتان نیز دختران خدایند،زشت
دانسته میفرماید:
« ی􀀀 أَ لَکُمُ الذَّکَرُ وَ لَهُ الْأُنْث »
؟یعنی:چگونه این سخن درست است در حالتی که اگر خودتان را در انتخاب مختار می نمودید پسر را بر دختر ترجیح
میدهید؟ بنا بر این چگونه بخود اجازه میدهید که چیزي را بخدا نسبت بدهید آن را براي خود نمی پسندید؟.
« ي􀀀 تِلْکَ إِذاً قِسْمَهٌ ضِیز »
یعنی این یک تقسیم ظالمانه و غیر معتدل است،به
ص : 396
این معنی که این نوع تقسیم که دختران سهم خدا و پسران را سهم خود دانسته اید یک تقسیم غیر عادلانه است.
« اؤُکُمْ 􀀀 ا أَنْتُمْ وَ آب 􀀀 ماءٌ سَمَّیْتُمُوه 􀀀 إِلاّ أَسْ
􀀀
إِنْ هِیَ »
یعنی اینکه شما این بتها را خدا نامیده اید و آنان را دختران خدا دانسته اید یک نوع نامگذاري بی معنی و مفهوم است،زیرا
این بتها نه قدرت ضرر رساندن به کسی را دارند و نه سودي از آنان عاید کسی خواهد شد،بنا بر این یک نوع نامگذاري بر
اجسام بی جان است.
« طانٍ 􀀀 ا مِنْ سُلْ 􀀀 اللّ بِه
􀀀
ا أَنْزَلَ هُ 􀀀م»
مقاتل گفته است یعنی،در این باره خدا بر شما کتابی نازل نفرموده است که در آن دلیلی بر گفته هاي شما باشد.
آن گاه پس از آنکه خداوند طی جملاتی با آنان بصورت مخاطب سخن میگفت دو باره در سیاق مغایب به یادآوري اخبار
آنان پرداخته فرمود:
« إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ »
از گمان که ارزش علمی ندارد پیروي میکنند.
« ا تَهْوَي الْأَنْفُسُ 􀀀 وَ م »
و آنچه هوسهاي آنان ایجاب میکند.
« ي􀀀 جاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُد 􀀀 وَ لَقَدْ »
یعنی:براي آنان بیانات ارشادي بوسیلۀ کتاب و فرستاده آمده بود،اینجا خداوند در مورد آنان اظهار تعجب میکند که چرا این
مردم دست از پرستش بتها بر نداشته اند با اینکه آنان را با توضیحات کافی ارشاد نموده است؟ سپس از اینکه آرزوي شفاعت
بتها را دارند آنان را مورد سرزنش قرار داده و میفرماید:
« سانِ 􀀀 أَمْ لِلْإِنْ »
منظور اینجا کافر است.
« تَمَنّ
ی􀀀 ا 􀀀م»
که احدي در دنیا و آخرت جز بفرمان او مالک « ی􀀀 فَلِلّ الْآخِرَهُ وَ الْأُول
􀀀
هِ » ؟ آیا این انسان باز هم به شفاعت بتها امید بسته است
چیزي نخواهد شد.
بعضی گفته اند یعنی:آیا انسان هر چه بخواهد عمل میکند بی آنکه کیفري در
ص : 397
پیش باشد؟ خیر،اینطور نیست،زیرا خداوند مالک آخرت و دنیاست،هر چه بخواهد از دنیا و آخرت و به هر کس که اراده
کند می بخشد،و هر کس را که خواسته باشد محروم میسازد.
از جبائی نقل شده است یعنی:آنچه که انسان از نعمتهاي دنیا و آخرت اراده کند حتما بآن نمیرسد،بلکه خداوند بر حسب
مصلحت انجام میدهد،و آخرت را منحصرا به مؤمنین خواهد داد،و کافران از آن بهره اي نخواهند داشت.
و این معنی بهترین معنی است،زیرا این معنی داراي عمومیت بیشتري است،و بقیّۀ معانی در آن جمع خواهد شد-آن گاه
خداوند همین معنی را مورد- تأکید قرار داده میفرماید:
« اعَتُهُمْ شَیْئاً 􀀀 لا تُغْنِی شَف 􀀀 اتِ 􀀀 ماو 􀀀 وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّ »
اینجا جمع کنایه اي است زیرا منظور از (کَمْ مِنْ مَلَکٍ) کثرت است.
« اللّ
􀀀
إِلاّ مِنْ بَعْدِ أَنْ یَأْذَنَ هُ
􀀀
»
مگر آنکه خداوند به آنان اجازه شفاعت دهد.
« ی􀀀 شاءُ وَ یَرْض 􀀀 لِمَنْ یَ »
یعنی خداوند اجازه شفاعت کسانی را از اهل ایمان و توحید به آنان میدهد.
ابن عباس میگوید:منظور این است که فرشتگان جز نسبت به کسانی که خداوند از آنان رضایت دارد شفاعت نخواهد
نمود،همانگونه که خداوند فرموده است:
ی ) ( 1)آن گاه خداوند سبحان گفتار آنان را مورد مذمت قرار داده میفرماید: 􀀀 إِلاّ لِمَنِ ارْتَض
􀀀
لا یَشْفَعُونَ 􀀀 ( وَ
« لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَهِ 􀀀 إِنَّ الَّذِینَ »
یعنی،کسانی که بعث و ثواب و عقاب را قبول ندارند.
« ی􀀀 لائِکَهَ تَسْمِیَهَ الْأُنْث 􀀀 لَیُسَمُّونَ الْمَ »
چون خیال میکردند فرشتگان دختران خدا
ص : 398
. 1) -سورة انبیاء 21 آیۀ: 28 -1
هستند.
« ا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ 􀀀 وَ م »
یعنی:آنان نسبت به این نام گذاري دانشی نداشته و یقین نداشته اند که فرشتگان دخترند.
« إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ »
اینان از ظن و گمان پیروي میکنند که در ظن و گمان احتمال خطا و صواب وجود دارد و نیز:
« لا یُغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً 􀀀 وَ إِنَّ الظَّنَّ »
منظور از حق در این آیه علم است، یعنی ظن و گمان نمیتواند ما را از علم بی نیاز سازد،و نیز نمیتواند جایگزین علم
گردد،سپس به پیامبر خود خطاب کرده میفرماید:
« ا􀀀 تَوَلّ عَنْ ذِکْرِن
􀀀
فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ ی »
یعنی:اي محمد هر کس از یاد ما روگردان شد و اقرار به توحید ما ندارد تو نیز از او رویگردان شو.
« ا􀀀 اهَ الدُّنْی 􀀀 وَ لَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَی »
اینان تمایلات مادي و دنیوي دارند و دنبال سودجویی هستند،یعنی:تو با آنان بخاطر اعمالشان مقابله نکن و با صبر و بردباري
آنان را تحمل کن،و دست از موعظه و اندرزشان بر مدار،و آنان را بسوي حق دعوت کن.
« ذلِکَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ 􀀀»
یعنی:بی توجهی به امور آخرت،و همّت گماشتن و توجه به لذتهاي زودگذر نهایت علم و دانش آنان است،و این یک بهاي
اندکی است که هیچ انسان عاقلی به آن راضی نخواهد شد،زیرا این خصلت از ویژگیهاي چهارپایان است،که در فکر خوراك
فعلی میباشد و به عواقب کار خود نمی اندیشد،و در دعا آمده است(اللهم لا تجعل الدنیا اکبر همنا و لا مبلغ- علمنا).
.« خداوندا دنیا را مهمترین هدف و نهایت دانش ما قرار مده »: یعنی
« إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ »
اي محمد خداي تو از تمام مخلوقات و از تو داناتر است.
« بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ »
یعنی:خداوند نسبت به کسانی که ستم می کنند و از
ص : 399
راه حق منحرف می گردند آگاه است.
« ي􀀀 وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَد »
و نیز خداوند نسبت به کسانی که هدایت یافتند آگاهی دارد،و هر دسته اي را بر حسب عملکردشان مجازات خواهد فرمود.
ص : 400
41 سورة نجم 53 - آیات 31
[ [سوره النجم ( 53 ): آیات 31 تا 41
اشاره
ائِرَ 􀀀 ما عَمِلُوا وَ یَجْزِيَ اَلَّذِینَ أَحْسَ نُوا بِالْحُسْنَی ( 31 ) اَلَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَب 􀀀 ساؤُا بِ 􀀀 ا فِی اَلْأَرْضِ لِیَجْزِيَ اَلَّذِینَ أَ 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی اَلسَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
وَ هِ
لا􀀀 اتِکُمْ فَ 􀀀 اسِعُ اَلْمَغْفِرَهِ هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ إِذْ أَنْشَأَکُمْ مِنَ اَلْأَرْضِ وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّهٌ فِی بُطُونِ أُمَّه 􀀀 واحِشَ إِلاَّ اَللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ و 􀀀 اَلْإِثْمِ وَ اَلْفَ
( ي ( 35 􀀀 ي ( 34 ) أَ عِنْدَهُ عِلْمُ اَلْغَیْبِ فَهُوَ یَر 􀀀 ی قَلِیلًا وَ أَکْد 􀀀 تَوَلّ ( 33 ) وَ أَعْط
􀀀
ی ( 32 ) أَ فَرَأَیْتَ اَلَّذِي ی 􀀀 تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اِتَّق
ی􀀀 ا سَع 􀀀 إِلاّ م
􀀀
سانِ 􀀀 ي ( 38 ) وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْ 􀀀 ازِرَهٌ وِزْرَ أُخْر 􀀀 أَلاّ تَزِرُ و
􀀀
( وَفّ ( 37
􀀀
راهِیمَ اَلَّذِي ی 􀀀 ی ( 36 ) وَ إِبْ 􀀀 ما فِی صُ حُفِ مُوس 􀀀 أَمْ لَمْ یُنَبَّأْ بِ
( ی ( 41 􀀀 زاءَ اَلْأَوْف 􀀀 زاهُ اَلْجَ 􀀀 ي ( 40 ) ثُمَّ یُجْ 􀀀 39 ) وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُر )
ص : 401
ترجمه آیات:
-31 آنچه در آسمانها و زمین است ملک خدا است،تا اینکه بدکاران را به کیفر اعمالشان رسانده،و به نیکوکاران پاداش نیک
دهد.
-32 آنان که از گناهان بزرگ و فحشاء اجتناب میکنند،مگر گناهان کوچک،- پروردگارت داراي بخششی وسیع است و
نسبت بشما آگاهتر است،آن گاه که شما را از زمین آفریده،و آن گاه که شما در شکم مادرانتان بصورت جنین بودید،پس
خویشتن را بی عیب ندانید،این خدا است که میداند چه کسی با تقوي است.
-33 اي محمد!آیا دیدي آنکه را روي گرداند؟ 34 -اندك صدقه اي داد و سپس آن را قطع کرد.
-35 آیا علم غیب نزد او است،و او را می بیند.
-36 یا آنکه از آنچه در کتب موسی آمده است آگاهی ندارند.
-37 و نیز از کتب ابراهیم که بعهد خود وفا کرد آگاهی ندارند.
-38 که بار مسئولیت هیچ مسئولی را دیگري بعهده نمیگیرد.
-39 و هر کس ثمرة تلاش خود را خواهد داشت.
-40 و ثمرة تلاش خود را بزودي خواهد دید.
-41 آن گاه بخوبی و کامل پاداش عملکرد نیک خود را می بیند.
لغات آیات:
اللمم-فراء میگوید:لمم آنست که انسان بطور تصادفی گناهی را مرتکب شود،و عادت به ارتکاب آن گناه نداشته باشد،و از
این باب است(المام الخیال)یعنی:
(بفکر آمدن)و لغت المام بمعنی زیاده اي است که امتداد ندارد،و نیز همین طور است(اللمام)امیّۀ شاعر در این مورد شعري
دارد:
(ان تغفر اللهم تغفر جمّا
و اي عبد لک لا المّا)
یعنی:(خداوندا اگر می بخشی همگی را ببخش،کدام بنده ات نافرمانی تو را
ص : 402
نکرده است).
روایت شده است که پیامبر(ص)این اشعار را همیشه میخوانده است،(لا الما)بمعنی(لم یلمّ)است،و اعشی باهله شاعر گفته است:
(تکفیه حذه فلذان الم بها
من الشواء و یروي شربه الغمر)
اجنّه-جمع جنین است،روبه شاعر گفته است:
(اجنه فی مستکنات الحلق)
یعنی:(جنین هایی در نهانگاهاي رحم).
و عمرو بن کلثوم گفته است:
(و لا شمطاء لم یترك شقاها
لها من تسعه الا جنینا)
که اینجا جنین بمعنی مدفون در قبرش میباشد.
اکدي-یعنی عطاء و بخشش خود را قطع نمود همانگونه که آب در اثر رسیدن به زمین سخت قطع میشود،و این لغت از(کدیه
الرکیه)گرفته شده است که بمعنی(صلابت و سختی چاه)است،هنگامی که مقنی به آن سختی رسید از آب ناامید میشود،گفته
میشود(اکدي)هنگامی که بآن سختی برسند،و نیز گفته میشود(کدیت اظفاره)هنگامی که ناخنهایش کند شود،(کدي
النبت)هنگامی که گیاه شادابی خود را از دست دهد،و رشدش متوقف شود،و اصل در تمام این لغات یکی است.
اعراب آیات:
اللمم- إِلَّا اللَّمَمَ منصوب است بنا بر آنکه استثناء باشد از الاثم و الفواحش زیرا لمم درجۀ نازلتر از اثم و فواحش است،ولی از
جنس آنها است.
إِذْ أَنْشَأَکُمْ
-عامل در اذ قوله(اعلم بکم)است.
اتِکُمْ 􀀀 فِی بُطُونِ أُمَّه
-جایز است متعلق باشد بخود اجنه،و تقدیرش چنین خواهد شد:اذ انتم مستترون فی بطون امهاتکم،و نیز جایز است که متعلق
باشد به محذوف که صفت براي(اجنه)باشد.
ص : 403
ازِرَهٌ 􀀀 أَلاّ تَزِرُ و
􀀀
ی) و ما اسم 􀀀 ما فِی صُ حُفِ مُوس 􀀀 -تقدیرش چنین است:لا تزروهم،و این جمله در موضع جر است که بدل باشد از قوله (بِ
موصول است.
شأن نزول آیات:
تَوَلّ )شروع میشود بنقل از ابن عباس و سدي و کلبی و جمعی از مفسرین این آیه در بارة
􀀀
هفت آیه که از( أَ فَرَأَیْتَ الَّذِي ی
اللّ بن سعد بن ابی سرح به او گفت:
􀀀
عثمان بن عفان نازل شده است که اموال خود را صدقه میداد،برادر شیریش عبد ه
این چه کاري است که تو انجام میدهی،با این عمل بیم آن میرود که چیزي براي تو باقی نماند؟ عثمان در پاسخ برادرش به او
اللّ به
􀀀
میگوید:من گناهانی دارم و با این عمل می خواهم رضایت الهی را جلب کنم و به عفو و بخشش او امیدوار هستم، عبد ه
او گفت:
این شتر سواریت را با جهاز بمن بده تا من تمامی گناهان تو را بگردن بگیرم، عثمان شتر سواري خود را به برادرش داد و
تَوَلّ )
􀀀
کسانی را بر معاملۀ خود شاهد گرفت، و دیگر صدقه را قطع کرد،که بدنبال آن این آیات نازل شد:( أَ فَرَأَیْتَ الَّذِي ی
یعنی:در روز احد ( 1)هنگامی که آن تنگه را رها کرد و بخاطر این گناهش مقداري اندك صدقه داد و سپس صدقه را قطع
کرد.
ي )آن گاه با نازل شدن این آیه عثمان دوباره صدقه دادن را از سر گرفت. 􀀀 تا آنجا که میفرماید:( وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُر
ص : 404
انِ )گفته است: 􀀀 1) -فخر رازي در تفسیر کبیر خود ذیل آیه 155 از سورة آل عمران( إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْع -1
(یک نفر از کسانی که در جنگ احد از تنگه فرار کرد عمر بود،ولی او از بقیه فراریان جلو نبود،و زیاد از معرکه دور
نشد،بلکه روي کوه ماند تا اینکه پیامبر(ص)هم روي کوه آمد،و باز میگوید:یک نفر دیگر از فراریان عثمان بود که همراه دو
نفر دیگر از انصار گریخت که به آنان سعد و عقبه می گفتند که فرار کردند و بنقطۀ دوردستی رسیدند و پس از سه روز
بازگشتند)
بعضی گفته اند آیه در بارة ولید بن مغیره نازل شده است که از نظر دینی پیرو رسول خدا(ص)شد،بعضی از مشرکین بخاطر
این عمل او را سرزنش نمودند و به او گفتند تو دین بزرگان را رها ساختی و آنان را گمراه پنداشته خیال میکنی که آنان در
جهنّم هستند؟ ولید در پاسخ آنان میگوید:من از عذاب الهی ترسیدم،آن کسی که ولید را مورد سرزنش قرار داده بود براي
ولید ضامن شد که اگر مقداري از مالش را به او بدهد و به شرك خود باز گردد هر نوع عذاب الهی را از طرف او متحمل
خواهد شد ولید به حرف او عمل کرد و بر سر شرك خود بازگشت،و به آن شخص که او را سرزنش کرده بود مقدار کمی از
مال خود را داد و بخشش خود را قطع کرد و دیگر نداد،و این معنی از مجاهد و ابن زید نقل شده است.
(1
(در حدیث دیگر ابن حجر عسقلانی ج 2 قسمت اوّل صفحۀ 190 در ترجمۀ رافع بن معلّی انصاري زرقی میگوید:(ابن منده از
ا􀀀 طانُ بِبَعْضِ م 􀀀 انِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْ 􀀀 طریق ابن الکلبی از ابی صالح از ابن عباس ذیل آیه( إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْع
کَسَ بُوا )روایت میکند که این آیه در بارة عثمان و رافع بن معلی و خارجه ابن زید وارد شده است). و باز ابن حجر در ج 3
قسمت اول ص 101 از کتاب خود در ترجمۀ حالات سعید بن عثمان انصاري نقل میکند که اسحاق بن راهویه در سند خود از
طریق زبیر روایت میکند که گفت:بخدا سوگند که هنوز آهنگ صداي معتب بن قشیر در گوش، من است،در حالی که چرت
می زدم می گفت اگر در آن جنگ به حرف ما گوش میکردند آن همه کشته نمیدادیم،سپس گفت: اما فرمودة الهی:( إِنَّ
انِ )گفت:از جمله فراریان در جنگ احد بودند:عثمان بن عفان و سعید بن عثمان و علقمه 􀀀 الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْع
بن عثمان انصاري،گفت:اینان به کوهی رسیدند اطراف مدینه در بطن اعواض و آنجا سه روز توقف کردند.
ص : 405
از سدي نقل شده که این آیه در باره عاص بن وائل سهمی نازل شده است که گاهی از اوقات در پاره اي از امور با رسول
خدا(ص)موافقت میکرد.
از عطاء بن یسار نقل شده است که این آیه در بارة کسی نازل شده است که به خاندان خود گفت:وسائل سفر مرا فراهم کنید
تا بسوي پیامبر بروم،آماده شد و حرکت کرد در بین راه مردي از کفار به او برخورد و از او پرسید کجا میروي؟
گفت:میخواهم بسراغ محمد بروم شاید از خیر او برخوردار شوم،آن مرد کافر به او گفت:تو وسائل و توشۀ سفر خودت را بمن
ببخش من تمام گناهانت را به گردن میگیرم.
از محمد بن کعب قرظی نقل شده است این آیه در بارة ابو جهل نازل شده است که میگفت:بخدا محمد جز به اخلاق نیک و
ي )یعنی ایمان نیاورد. 􀀀 ی قَلِیلًا وَ أَکْد 􀀀 عالی دعوت نمی نماید،و این معنی قول خدا است که فرمود:( أَعْط
معنی آیات:
آن گاه خداوند از قدرت کامله و وسعت ملک خود خبر داده میفرماید:
« ا فِی الْأَرْضِ 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
وَ هِ »
این آیه بصورت معترضه بین آیه قبلی و آیۀ بعدي آمده است،که میفرماید:
« ما عَمِلُوا 􀀀 ساؤُا بِ 􀀀 لِیَجْزِيَ الَّذِینَ أَ »
و لام در لیجزي متعلق است به معنی آیۀ اوّل زیرا چون خداوند نسبت به آنان آگاهی داشته است،هر یک از آنان را بمیزان
استحقاقشان مجازات کرده است،و این لام،لام عاقبت است چون خداوند در- نتیجۀ علمش به هر دو دستۀ آنان را بر حسب
استحقاقشان مجازات میفرماید،و نیز روشن است کسی قدرت بر پاداش دادن نیکوکاران و مجازات بدکاران دارد که داراي
قدرت و سلطنت بسیاري باشد،و لذا در آیۀ معترضه فرموده است:
ا فِی الْأَرْضِ )تا آنان را که گناه کرده اند یعنی شرك ورزیده اند 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
( وَ هِ
ص : 406
بخاطر رفتار شرك آلودشان مجازات نماید.
« وَ یَجْزِيَ الَّذِینَ أَحْسَنُوا »
یعنی:تا کسانی را که خدایشان را به یکتایی ستائیده اند پاداش دهند.
« بِالْحُسْنَی »
ا فِی 􀀀 اتِ وَ م 􀀀 ماو 􀀀 ا فِی السَّ 􀀀 لِلّ م
􀀀
یعنی بهشت را به آنان پاداش دهد،بعضی گفته اند لام در لیجزي متعلق است به ما در قوله( وَ هِ
الْأَرْضِ )زیرا معنی ما چنین است:خداوند آنان را آفریده است تا او را پرستش کنند،قهرا بعضی از آنها نیکوکار و بعضی بدکار
را آفریده است تا او را پرستش کنند،قهرا بعضی از آنان نیکوکار و بعضی بدکار خواهند بود،و اینکه آنان را مکلّف ساخته
است تا هر کس را بر اساس دانش و عملکردش پاداش بیند،بنا بر این لام براي بیان غرض آمده است.
آن گاه خداوند نیکوکاران را توصیف کرده میفرماید:
« ائِرَ الْإِثْمِ 􀀀 اَلَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَب »
یعنی آنان که گناهان بزرگ مرتکب میشوند.
« واحِشَ 􀀀 وَ الْفَ »
فواحش جمع فاحشه است که عبارتست از زشت ترین گناهان و کثیفترین آن،و ما در سورة نساء ( 1)اختلاف در مورد گناهان
کبیره را بیان کردیم.
بعضی گناهان کبیره را هر گناهی دانسته اند که در قرآن تهدید به آتش جهنم شده باشد،اما فاحشه هر گناهی که داراي حد
شرعی باشد.
و هر کس آن را(کبیر الاثم)خوانده باشد منظورش یک گناه بزرگ است، زیرا هر چند منظور از آن گناهان بسیار است اما
اضافه به واحد شده است.
« إِلَّا اللَّمَمَ »
در معناي آن اختلاف است،از ابن مسعود و ابی هریره و شعبی روایت شده است که منظور از آن گناهان کوچک است مانند
نگاه کردن بنامحرم و بوسیدن آن و کارهاي حرامی پائین تر از زنا.
ص : 407
. 1) -جلد 5 ترجمۀ تفسیر صفحۀ 119 و در نسخۀ عربی جلد 3 ص 38 -1
از زید بن ثابت نقل شده است منظور از(لمم)گناهانی است که در دوران جاهلیت مرتکب شده اند و در اسلام مورد عفو قرار
گرفته است بنا بر استثناء منقطع است. از حسن و سدي نقل شده است(لمم)به گناهی گویند که انسان یک مرتبه مرتکب آن
میگوید:لمم « لمم » شود و سپس توبه کند و دیگر مرتکب آن نگردد،زجاج نیز این معنی را انتخاب کرده است،زیرا در معنی
آنست که انسان مرتکب گناهی شده،و بر آن اصرار نورزد،و دنبالۀ آیه نیز دلیل این معنی است که میفرماید:
« اسِعُ الْمَغْفِرَهِ 􀀀 إِنَّ رَبَّکَ و »
ابن عباس گفته است:براي کسی است که آن گناه را مرتکب شده و توبه کرده است مغفرت الهی گسترش دارد،یعنی رحمت
الهی شامل تمامی گناهان میگردد،و خداوند از نظر رحمت و بخشش گناهکاران دریغ نخواهد داشت ( 1)سخن اینجا تمام
میشود،و سپس خداوند میفرماید:
« هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ »
یعنی:هنگامی که خداوند پدر شما آدم را « إِذْ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ » یعنی پیش از آفرینش شما خداوند نسبت بشما آگاه است
از- پهنۀ زمین آفرید،بلخی گفته است جایز است منظور از آن تمام مخلوقات باشد، یعنی:خداوند شما را از راه غذاهایی که
میخورید آفرید،و خدا آن غذاها را در روي زمین آفریده است و عادت بر آن است که با ترکیب بعضی از این غذاها-
چیزهاي دیگري آفریده شود،که گویا خداوند انسانها را از این غذاهاي زمین آفریده است.
« اتِکُمْ 􀀀 وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّهٌ فِی بُطُونِ أُمَّه »
از حسن نقل شده است یعنی:در آن هنگام که شما در رحم مادرانتان بودید خداوند میدانست که هر انسانی چه خواهد کرد،و
بسوي چه مسیري رهسپار خواهد گردید.
بعضی گفته اند یعنی خداوند بزرگ از ضعف شما انسانها و تمایلات نفسانیتان
ص : 408
1) -تفسیر ابن عباس 332 میگوید:منظور از وسعت مغفرت الهی آنست که(خدا گناه کسی را که از گناه کبیره و صغیره -1
توبه کرده است می آمرزد)
بسوي گناهان آگاه بود،و آن هنگام که در رحم مادران بودید میدانست که پس از تولد چه عملی مرتکب خواهید شد،و
هنگامی که پیش از ارتکاب عمل و تحقق گناه خداوند از آن اطلاع داشته باشد،چگونه نسبت به گناهی که در خارج تحقق
یافته است آگاهی نخواهد داشت.
« لا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ 􀀀 فَ»
یعنی از خودتان بعظمت یاد کنید،و هیچگاه خود را با خوبیهایی که ندارید مدح ننمائید،زیرا من نسبت به شما آگاهی بیشتري
دارم.
بعضی هم گفته اند یعنی:خویشتن را بعلت داشتن خوبیهایی که دارید تزکیه ننمائید تا به عبادت و خشوع نزدیکتر بوده از ریاء
دورتر باشید.
« ی􀀀 هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّق »
یعنی:خداوند آگاهتر است نسبت به کسی که از شرك و گناهان کبیره اجتناب میکند.
بعضی هم گفته اند یعنی:خداوند آگاهتر است نسبت به کسی که خوبی کرده،فرمان خدا را اطاعت کنید،و با نیت خالص
عمل نماید.
« تَوَلّ
􀀀
أَ فَرَأَیْتَ الَّذِي ی »
یعنی:کسی که پشت بحق کرده است.
« ي􀀀 ی قَلِیلًا وَ أَکْد 􀀀 وَ أَعْط »
فرّاء گفته است اکدي یعنی از بخشش دست نگه داشته و کوتاه آمده است.
از مبرد نقل شده است اکدي یعنی از بخشش بسختی مانع گردیده است.
« أَ عِنْدَهُ عِلْمُ الْغَیْبِ »
و چنین میداند که دوستش عذاب را از طرف او تحمل خواهد « ي􀀀 فَهُوَ یَر » ؟ یعنی آیا او نسبت به عذاب خودش علم غیب دارد
یعنی و « راهِیمَ 􀀀 وَ إِبْ » ؟ یا آنکه از آنچه در کتاب توراه است به او خبر و حدیثی نداده اند « ی􀀀 ما فِی صُ حُفِ مُوس 􀀀 أَمْ لَمْ یُنَبَّأْ بِ » ؟ کرد
آنچه که در کتاب ابراهیم است.
ص : 409
.( وَفّ )یعنی ابراهیم که فرمان الهی را بتمام و کمال انجام داد ( 1
􀀀
( اَلَّذِي ی
بعضی هم گفته اند یعنی:رسالت الهی را بقوم خود رسانید و آنچه دستور داشت به آنان ابلاغ کرد.
بعضی گفته اند یعنی:آنچه را که خداوند بر او واجب کرده بود بطور کامل انجام داد،و امتحان خود را نیز داد.
آن گاه خداوند آنچه را که در کتابهاي موسی و ابراهیم بوده است بیان کرده میفرماید:
« ي􀀀 ازِرَهٌ وِزْرَ أُخْر 􀀀 أَلاّ تَزِرُ و
􀀀
»
یعنی:هیچکس بار دیگري را بدوش نخواهد کشید،یعنی هیچکس با گناه دیگري مؤاخذه نمیشود.
« ی􀀀 ا سَع 􀀀 إِلاّ م
􀀀
سانِ 􀀀 وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْ »
أَلاّ تَزِرُ) و این مطلب نیز از جمله مطالب کتابهاي موسی و ابراهیم است،یعنی:انسان پاداشی جز
􀀀
این جمله نیز عطف است بر (
پاداش عمل خودش را ندارد،و پاداش عمل دیگري را باو نمیدهند،هر گاه انسان دیگري را دعوت به ایمان کرد و آن دیگري
دعوت او را اجابت نمود، او نیز به تبع آن دیگري مورد ستایش قرار میگیرد،و اگر عملی انجام نداده باشند هیچگاه استحقاق
پاداش یا مجازاتی نخواهد یافت.
از ابن عباس در روایت والبی نقل شده است که میگوید:این آیه در شریعت ما نسخ شده است،زیرا خداوند میفرماید:(ما ذریۀ
آنان را به ایشان ملحق ساختیم) ( 2)که خداوند درجۀ ذریۀ آنان را بالا برده است،هر چند که با اعمال
ص : 410
وَفّ
􀀀
راهِیمَ الَّذِي ی 􀀀 1) -وسائل الشیعه ج 4 صفحۀ 1235 حدیث 3 از امام صادق(ع)روایت شده است که در بارة( وَ إِبْ - 1
باللّ شیئا و لا أدعوا
􀀀
)فرمودند:حضرت ابراهیم هر صبح و شام این ذکر را میگفت:(أصبحت و ربّی محمود،أصبحت لا اشرك ه
اللّ الها آخر،و لا اتخذ من دونه ولیا)و لذا بنده شکرگزار نامیده، شد،و بعد از نماز مغرب بجاي اصبحت(أمسیت)گفته
􀀀
مع ه
میشود.
. 2) -سوره طور آیه: 21 -2
خودشان استحقاق آن ترفیع را نداشته اند.
عکرمه نیز گفته است،این معنی مربوط به قوم ابراهیم و موسی علیه السلام است،اما این امت براي آنان است نتیجۀ اعمال
دیگران که به نیابت از آنان انجام دهند،و هر کس که گفته است حکم این آیه نسخ نشده است،منظورش آن است که آیه
دلالت دارد بر منع نیابت در عبادات مگر آن دسته از عبادتهایی که دلیل دارد مانند حج که در روایت است:زنی به رسول
اللّ پدرم حج بجا نیاورده است؟حضرت در پاسخ فرمودند به نیابت از او حج بجا آور.
􀀀
خدا(ص)گفت:یا رسول ه
« ي􀀀 وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُر »
یعنی:آنچه را که انسان انجام میدهد و در آن مورد تلاش میکند به ناچار باید بعدا آن را ببیند،به این معنی که بر اساس آن
مجازات خواهد شد،و این معنی را بدین شکل بیان کرده میفرماید:
ی )یعنی براي عبادتهایی که انجام داده است،به بهترین وجهی که استحقاق آن را دارد و ثواب دائم 􀀀 زاءَ الْأَوْف 􀀀 زاهُ الْجَ 􀀀 ثُمَّ یُجْ »
پاداش داده خواهد شد،و هاء در یجزاه به سعی بر میگردد،یعنی:
انسان روز قیامت تلاش خود را می بیند و پاداش عمل خود را به بهترین وجهی خواهد دید.
ص : 411
62 سورة نجم 53 - آیات 42
[ [سوره النجم ( 53 ): آیات 42 تا 62
اشاره
ی􀀀 ا ( 44 ) وَ أَنَّهُ خَلَقَ اَلزَّوْجَیْنِ اَلذَّکَرَ وَ اَلْأُنْث 􀀀 اتَ وَ أَحْی 􀀀 ی ( 43 ) وَ أَنَّهُ هُوَ أَم 􀀀 ی ( 42 ) وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْک 􀀀 ی رَبِّکَ اَلْمُنْتَه 􀀀 وَ أَنَّ إِل
ي ( 49 ) وَ أَنَّهُ أَهْلَکَ 􀀀 ی ( 48 ) وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ اَلشِّعْر 􀀀 ی وَ أَقْن 􀀀 ي ( 47 ) وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْن 􀀀 ی ( 46 ) وَ أَنَّ عَلَیْهِ اَلنَّشْأَهَ اَلْأُخْر 􀀀 ذا تُمْن 􀀀 45 ) مِنْ نُطْفَهٍ إِ )
ا􀀀 فَغَشّ م
􀀀
ا􀀀 ي ( 53 ) اه 􀀀 ی ( 52 ) وَ اَلْمُؤْتَفِکَهَ أَهْو 􀀀 کانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغ 􀀀 ی ( 51 ) وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ إِنَّهُمْ 􀀀 ما أَبْق 􀀀 ی ( 50 ) وَ ثَمُودَ فَ 􀀀 اداً اَلْأُول 􀀀ع
کاشِفَهٌ ( 58 ) أَ 􀀀 اَللّ
􀀀
ا مِنْ دُونِ هِ 􀀀 ی ( 56 ) أَزِفَتِ اَلْآزِفَهُ ( 57 ) لَیْسَ لَه 􀀀 ذا نَذِیرٌ مِنَ اَلنُّذُرِ اَلْأُول 􀀀􀀀 ي ( 55 ) ه 􀀀 مار 􀀀 لاءِ رَبِّکَ تَتَ 􀀀 غَشّ ( 54 ) فَبِأَيِّ آ
􀀀
ی
( لِلّ وَ اُعْبُدُوا ( 62
􀀀
سامِدُونَ ( 61 ) فَاسْجُدُوا هِ 􀀀 لا تَبْکُونَ ( 60 ) وَ أَنْتُمْ 􀀀 ذَا اَلْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ ( 59 ) وَ تَضْحَکُونَ وَ 􀀀 فَمِنْ ه
ص : 412
ترجمه آیات:
-42 و بطور قطع سرانجام هر کس بسوي پروردگارش میباشد.
-43 و هم او است که همه را میگریاند و میخنداند.
-44 و هم او است که همگان را می میراند و زنده می سازد.
-45 و هم او است که زن و مرد و نر و ماده را.
-46 از نطفه اي که ریخته شود بیافرید.
-47 و خلقت جهان دیگر به عهده او است.
-48 و او بینیاز سازد و عطا کند.
-49 و او پروردگار ستاره شعري است.
-50 و او قوم عاد قدیم را به هلاکت رسانید.
-51 هم او قوم ثمود را نیز هلاك ساخت و اثري از آنان باقی نگذاشت.
-52 و نیز قوم نوح را پیش از آنان به هلاکت رساند که آنان ستمگرتر و سر کش تر بودند.
-53 و دهکده هاي واژگون گشته را بیفکند.
-54 و بر سر آن دهکده ها آمد آنچه آمد.
-55 در باره کدامین نعمت پروردگارت تردید میکنی؟.
-56 و این بیم رسانی از بیم رسانان پیشین است.
-57 آن حادثه نزدیک شده است.
-58 که جز خداوند کسی برطرف کننده آن نتواند شد.
-59 آیا از این سخن تعجّب میکنید؟ 60 -و میخندید و گریه نمی کنید؟ 61 -و شما مردمی غافل هستید.
-62 خدا را سجده کنید و او را پرستش نمائید.
ص : 413
قرائت آیات:
عادا الاولی-اهل مدینه و بصره بجز سهل(عاد لولی)با حالت ادغام و بدون تنوین و بدون همزه قرائت کرده اند،مگر در روایت
قالون از نافع که از روایات کرده است(عاد لولی)با همزه ساکن.
و بقیه(عادا الاولی)با تنوین و همزه بدون ادغام قرائت کرده اند.
و ثمود-عاصم و حمزه و یعقوب(و ثمود فما ابقی)قرائت کرده اند بدون تنوین و بقیّه(و ثمودا)با تنوین خوانده اند.
دلیل قرائت:
عادا الاولی-ابو علی گوید:ابو عثمان گفت:ابو عمرو نزد من در قرائت خود غلط خواند،زیرا او نون را در لام معرفه ادغام کرد
با اینکه با حرکت همزه لام حرکت پیدا کرده است،و حرکت آن لازم نیست،بدلیل اینکه می گویی:(الحمر)و پس از آنکه
حرکت همزه را روي لام بیاندازي الف وصل حذف نمیشود،زیرا آن حرکت لازم نیست،ابو عثمان گوید:
و لکن ابو الحسن از بعضی اعراب نقل کرده است که میگوید:(هذا الحمر قد جاء)که بخاطر حرکت لام الف وصل حذف
میشود.
ابو علی گوید:سخن در عاد الاولی اینست که هر کس همزه را در الاولی محقق سازد لام معرفه را ساکن خواهد ساخت،و هر
گاه لام معرفه و تنوین در عادا هر دو ساکن باشند و دو ساکن که نون عادا و لام معرفه باشد بهم میرسند قهرا اینجا تنوین
ساکن را حرکت کسره خواهی داد زیرا التقاء ساکنین شده است،و این است دلیل قول کسی که ادغام نکرده است،و نیز دلیل
اللّ )که تنوین را بخاطر التقاء ساکنین حذف میکنند،بنا بر این در مثال ما نیز تنوین را حذف
􀀀
کسی است که میگوید:(احد ه
اللّ )نیز تنوین حذف شده است،ولی
􀀀
اللّ )حذف نمود،و نیز همانگونه که در مثال(و لا ذاکر ه
􀀀
میکند همانطور که در مثال(احد ه
این قبیل حذف در قرائت نمی آید هر چند
ص : 414
که از روي قیاس باشد،البته هم در شعر آمده است هم در بعضی از قراءتها.
و در قرائت کسی که همزه را در(الاولی)حذف کرده و مخفف خوانده است بنا بر قول کسی که(الحمر)گفته و همزة وصل را
حذف نکرده جایز است تنوین را حرکت دهیم:(عادن الولی) ( 1)همانگونه که در صورت ثابت ماندن همزه نیز همین قرائت
خواهد بود،زیرا بنا بر این فرض لام در تقدیر سکون است،همانگونه که نون بخاطر التقاء ساکنین کسره داده میشود،در این
قول نیز نون را کسره میدهیم زیرا تنوین در تقدیر التقاء ساکنین است،و هر کس لام معرفه را حرکت دهد و همزة وصل را
حذف کند،قاعده اش آنست که نون را از(عادن)ساکن کند و بگوید:(عادن- لولی)زیرا لام در تقدیر سکون است،همانطور
که در درجه اول بود،مگر نمی بینی که همزة وصل حذف شده است،و لذا وقتی همزة وصل حذف شده نون بر سکون خود
خواهد ماند،همانگونه که نون را بحالت سکون خواهی گذاشت در(عاد ذاهب).
اما قول ابی عمرو(عاد لوي)پس از آنکه همزه که منقلب از فاء الفعل است براي تخفیف حذف شد چون در ابتداء اجتماع دو
حرف واو شده بود،حرکت الف به لام ساکن منتقل میشود،و نون قبل از لام ساکن است و لذا در لام ادغام میشود،همانگونه
که در مثل(منّ راشد)نون ساکن در راء ادغام شده است،و این ادغامها پس از آنست که نون قلب به لام یا راء شده است،بنا بر
این هنگامی که نون عادا در لام ادغام شد،میشود(عاد لولی).
ابو الحسن به یکی از دو راه از این اشتباهی که ابو عثمان به او نسبت داده، خود را خلاص نموده است:
-1 آنکه حذف همزه از(الاولی)بنا بر قول کسی باشد که میگوید:(لحمر) مثل اینکه در حذف همزه قبل از ادغام گفته شده
است(لولی)و لام بدلالت حذف
ص : 415
1) -و در دو نسخه آمده است:عادن لولی. -1
همزه قبل از ادغام گفته شده است(لولی)و لام بدلالت حذف همزه وصل از سکون خارج شده،لذا ادغام در آن نیکو میباشد.
-2 آنکه ادغام شده است بر اساس قول کسی که گفته است(الولی)و(الحمر) و همزة وصل در آن نیافتاده،با اینکه حرکت به
لام معرفه منتقل شده است،زیرا این لام در تقدیر ساکن است،و لذا مانعی نیست از اینکه حرف قبلی در آن ادغام
گردد،همانگونه که مانعی نیست از ادغام در مثل(ردّ)و(فرّ)و(عضّ)هر چند که لام الفعل در آنها ساکن بوده و به خاطر ادغام
حرکت داده شده اند همانطور که حروف ساکن که گفته شد بخاطر ادغام حرکت داده شده است.
اما آنچه از نافع روایت شده است که با همزه قرائت نموده و گفته است:
(عاد لولی)این قول مانند روایتی است که از ابن کثیر نقل شده که(علی سؤقه) قرائت نموده است،و دلیل آن هم این است که
چون حرکت ضمّه نزدیک واو است و چیزي بین آنها فاصله نشده است مانند آن است که بر سر واو در آمده،و لذا همزه
قرائت شده است،همانگونه که واوها اگر مضموم باشند همزه خوانده میشوند،مانند (ادؤر)و(الغؤور)و این یک لغت است که
روایت شده و نقل گردیده است،هر چند با این صراحت نباشد.
لغات آیات:
تمنی-منی بمعنی تقدیر است،گفته میشود:منی یمنی منهومان،شاعر عرب می گوید: (حتّی تبین ما یمنی لک المانی) یعنی:(تا
اینکه روشن شود آنچه که تقدیر کننده برایت تقدیر نموده است).
و از این باب است(المنیه)بمعنی(مرگ)زیرا مرگ هم یک تقدیر است.
النشأه-بمعنی صنعت و اختراع است بر خلاف مشیّت.
أقنی-از(القنیه)است که عبارت از اصل مال و آنچه که ذخیره میشود،و اقتناء آنست که انسان بصورت مداوم چیزهایی را براي
خود ذخیره کند،و از این باب است
ص : 416
(القناه)بمعنی(کهریز)زیرا(کهریز)چیزي است که آب را جمع و هدایت میکند.
الشعري-ستاره ایست که در ما وراء ستارة جوزاء قرار دارد،و یکی از سیارات ذراع اسد است و سوگند عشیرة مرازم است که
در دوران جاهلیت آن را میپرستیدند المؤتفکه-بمعنی منقلبه است که بمعنی زیر و رو شده است،گفته میشود:
ائتفکت بهم،تأتفک ائتفاکا،و از این باب است(افک)که بمعنی کذب است که بمعنی وارونه ساختن معنی از جهت خود
میباشد.
اهوي-یعنی آن را در هوي فرود آورده است،و از این باب است(اهوي بیده لیأخذ کذا)یعنی:دست انداخت که فلان چیز را
بگیرد،و لغت هوي یهوي بمعنی آنست که وارد در هوي شده است،اما اگر انسان از روي بلندي به وسیله نردبان یا پله پائین
بیاید گفته نمیشود(اهوي)و نه(هوي).
ازفت الأزفه-یعنی آنچه نزدیک شدنی است نزدیک شد.
نابغۀ شاعر گفته است:
(ازف الترحل غیر ان رکابنا
لما تزل برحالنا و کان قد)
یعنی:(هنگام کوچ کردن نزدیک شده است،اما هنوز بار و بنۀ ما بر مرکبها سوار نشده است،گرچه نزدیک است).
شاعر دیگر کعب بن زهیر گفته است:
(بان الشباب و امسی الشبیب قد ازفا
و لا اري لشباب ذاهب خلفا)
یعنی:(جوانی رفت و پیري نزدیک شد،و من براي جوانی رفته بازگشتی نمی بینم).
سامدون-سمود بمعنی لهو و بازي است،سامد بمعنی بازیگر و لهو کننده است که گفته میشود:سمد یسمد،شاعر عرب گوید:
(رس الحدثان نسوه آل حرب
بمقدار سمدن له سمودا)
(فرد شعورهن السود بیضا
و ردّ وجوههن البیض سودا)
ص : 417
یعنی:(حوادث روزگار زنان خاندان حرب را همان قدر که عیاشی کرده بودند در هم کوبید،در نتیجه موهاي سیاهشان سفید،و
روهاي سفیدشان سیاه گردید).
معناي آیات:
سپس خداوند این آیه را به آیات قبلی عطف کرده میفرماید:
« ی􀀀 ی رَبِّکَ الْمُنْتَه 􀀀 وَ أَنَّ إِل »
یعنی:سرانجام کار بسوي پاداش الهی و یا عذاب او خواهد بود،و کلمۀ(منتهی)و(آخر)بیک معنی است،و در اینجا منظور
از(منتهی)سرانجام کار است تا آن گاه که دیگر پایان کار و اعمال دنیا است.
« ی􀀀 وَ أَنَّهُ هُوَ أَضْحَکَ وَ أَبْک »
ی) یعنی موجبات خنده و گریه را که سرور و حزن باشد بوجود 􀀀 از عطاء و جبائی نقل شده است که (أَضْحَکَ وَ أَبْک
آورد،همانگونه که گفته میشود:(اضحکنی فلان)و(ابکانی)یعنی فلانی مرا خنداند و یا گریاند.
از مجاهد نقل شده است یعنی:خداوند بهشتیان را در بهشت خندانید و جهنمیان را در جهنم گریانید،خنده و گریه از افعال
انسان است،خداوند میفرماید:( فَلْیَضْ حَکُوا قَلِیلًا وَ لْیَبْکُوا کَثِیراً )و میگویند:( تَعْجَبُونَ وَ تَضْ حَکُونَ )که ضحک به انسان نسبت
داده شده است.
حسن گوید:خداوند آفرینندة خنده و گریه است،خنده بخاطر سرور،و خوش آیندي که در قلب است چهرة انسان را شاداب
میسازد،هنگامی که حالتی بر انسان عارض گردد که قابل دفع نیست،قهرا آن حالت از فعل الهی محسوب می شود،و گریه
عبارتست از جاري شدن اشک بر گونه بخاطر اندوهی که در دل می باشد،و گاهی هم گریه از روي یک خوشحالی آمیخته با
یادآوري اندوهی است که از رقت قلب نشأت میگیرد.
بعضی گفته اند:یعنی خداوند مطیع را با رحمت خود خندانده و عاصی را با عذاب خود گریانده است.
ص : 418
بعضی گفته اند اینست که خداوند درختان را با انوار خود خندانده و ابرها را با ریزش باران گریانده است.
« ا􀀀 اتَ وَ أَحْی 􀀀 وَ أَنَّهُ هُوَ أَم »
یعنی:خداوند مرگ را آفریده است و بوسیلۀ آن، زندگان را می میراند،و این عمل کاري است که غیر از خدا هیچکس بر آن
قدرت ندارد،زیرا اگر کسی قدرت بر میراندن داشته باشد قدرت بر زنده کردن نیز خواهد داشت،زیرا کسی که قدرت بر
چیزي داشته باشد قدرت بر ضد آن هم خواهد داشت،و احدي بجز خداوند قدرت بر زنده کردن ندارد.
و نیز خداوند زندگی را آفریده است که بوسیلۀ آن حیوانات را زنده ساخته است،و در دنیا مخلوقات را میرانده و در آخرت
براي دریافت مجازات آنان را زنده میسازد.
« وَ أَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ »
یعنی:خداوند هر دو صنف نر و ماده را آفریده است.
« ی􀀀 اَلذَّکَرَ وَ الْأُنْث »
یعنی:نر و ماده را از هر حیوانی.
« ی􀀀 ذا تُمْن 􀀀 مِنْ نُطْفَهٍ إِ »
عطا و ضحاك و جبائی میگویند:یعنی:هنگامی که نطفه از مذکر و مؤنث مشترکا خارج شده در رحم ریخته شود،و نطفه
عبارتست از آب مرد و زن که از آن فرزند متولد میگردد.
بعضی هم گفته اند:(تمنی)یعنی تقدیر میشود،که معنی اصلی این ماده می باشد،بنا بر این معنی چنین خواهد شد،نطفه بر اساس
یک تقدیر در رحم زن قرار میگیرد.
« ي􀀀 وَ أَنَّ عَلَیْهِ النَّشْأَهَ الْأُخْر »
نشأه اخري یعنی:آفرینش دوباره در روز قیامت یعنی:بر خداوند لازم است که روز قیامت مردم را زنده کند تا بپاداش برسند.
اگر بگویند:لفظ(علی)کلمۀ الزام و ایجاب است بنا بر این چگونه بر
ص : 419
خداوند زنده کردن مردگان واجب میشود؟ پاسخ آنست که خداوند سبحان چون مردم را مکلّف ساخته است ضامن ثواب نیز
هست،بنا بر این اگر خداوند(دردها و مصائبی را بمردم میدهد قهرا ضامن پاداش آن نیز میباشد،و اگر در دنیا پاداش و مکافاتی
داده نشد،و مظلوم و ظالم را بحال خود رها ساخت،پس باید سراي دیگري باشد که در آن پاداش و کیفر و عدل و انصافی
برقرار گردد،و چون خداوند وعدة پاداش و عدل-و انصاف را داده است باید به آن عمل کند.
« ی􀀀 ی وَ أَقْن 􀀀 وَ أَنَّهُ هُوَ أَغْن »
از ابی صالح روایت شده است یعنی:مردم را با اموال و بخشیدن سرمایه ها و ذخایر مالی بی نیاز میسازد.
از حسن و مجاهد و قتاده نقل شده است که(اغنی)بمعنی(موّل)است یعنی:ثروت بخشید،و(اقنی)یعنی:با بخشش خود کسی را
راضی ساخت.
با رضایت مردم را ثروت »( و(اقنی بالرضا « با قناعت مردم را بی نیاز ساخت »( از سفیان نقل شده است یعنی(اغنی بالقناعه
.« بخشید
با بخشش بیش از حد »( و(اقنی بالزیاده « با بخشش در حد کفایت بی نیاز ساخت »( بعضی هم گفته اند:یعنی(اغنی بالکفایه
کفایت او را ثروتمند ساخت).
هر کس »( و(اقنی اي افقر و حرم من شاء « هر کس را میخواهد بی نیاز میسازد »( از ابن زید روایت شده است یعنی:(اغنی من شاء
را بخواهد فقیر و محروم میسازد.
« ي􀀀 وَ أَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْر »
یعنی:خداوند آفریدگار ستارة(شعري)و اختراع کنندة و مالک آنست،پس چیزي را که مخلوق و مملوك است خداي خود
قرار ندهید.
بعضی گفته اند که قبیلۀ خزاعه این ستاره را میپرستیده اند،و اولین کسی که این ستاره را پرستیده است(ابو کبشه)یکی از
اجداد مادري پیامبر(ص)
ص : 420
بوده،و لذا مشرکین حضرتش را به (ابن ابی کبشه)می نامیدند،زیرا همانگونه که ابو کبشه در پرستش آن ستاره با دیگران
مخالفت میکرده است،پیامبر(ص)نیز با آنان در دین مخالفت می نموده است.
« ی􀀀 اداً الْأُول 􀀀 وَ أَنَّهُ أَهْلَکَ ع »
و این عاد عبارتست از عاد بن ارم،و اینان قوم هود هستند که خداوند آنان را بوسیلۀ طوفانی تند بهلاکت رسانید،و اینان داراي
نسلی بودند که قوم دوم میباشند.
ابن اسحاق میگوید:اینان بعلّت آنکه نسبت به یکدیگر ظلم کرده اند به هلاکت رسیدند،و با کشتار یکدیگر نابود گشتند.
« ی􀀀 ما أَبْق 􀀀 وَ ثَمُودَ فَ »
یعنی:قوم ثمود بهلاکت رسیده باقی نماندند.
ی) باشد،زیرا ما بعد(ما)در ما قبلش عمل نمیکند،گفته نمیشود:(زیدا ما 􀀀 ما أَبْق 􀀀 و جایز نیست نصب (وَ ثَمُودَ) بوسیلۀ (فَ
ضربت)زیرا(ما)از لحاظ صدارت طلبی جاري مجراي استفهام است.
و علت اینکه(انّ)در چند مورد این آیه بفتح خوانده شده است آنست که همۀ این موارد در صحف ابراهیم و موسی بوده
است،مثل اینکه گفته است(ام لم ینبأ بما فی صحف موسی و ابراهیم الذي و فی بأنه لا تزر وازره و زر اخري و بانه کذا و کذا).
« وَ قَوْمَ نُوحٍ مِنْ قَبْلُ »
یعنی:پیش از قوم عاد و ثمود قوم نوح را بهلاکت رساندیم.
« ی􀀀 کانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَ أَطْغ 􀀀 إِنَّهُمْ »
یعنی:قوم نوح از اقوام دیگر ظالمتر،و طاغی تر میباشند،زیرا دعوت نوح طولانی بود و قوم او در کفر و تکذیب سرکشی بیداد
میکردند.
« وَ الْمُؤْتَفِکَهَ »
یعنی:قریه هاي قوم لوط که بوسیلۀ عذاب الهی ویران گشته است.
ص : 421
« ي􀀀 أَهْو »
یعنی:ساقط گردید،که جبرئیل پس از آنکه آن قریه ها را از زمین بلند کرد دو باره بر زمین فرو کوبید،و خداوند آنان را سنگ
باران فرمود که خداوند میفرماید:
« غَشّ
􀀀
ا ی 􀀀 فَغَشّ م
􀀀
ا􀀀 اه »
بنا بقول قتاده و ابن زید یعنی:آن عذابی که خداوند اراده فرموده بود که سنگ باران باشد بر آن نازل فرمود.
غَشّ ) با ابهامی که دارد این
􀀀
ا ی 􀀀 بعضی هم گفته اند:این طرز بیان بخاطر اهمّیت عذابی است که وارد شده است،زیرا عبارت (م
معنی از آن فهمیده میشود و گویا گفته است عذاب و شکنجه اي بر آنان نازل گشته است که برتر از بیان و توضیح میباشد.
« ي􀀀 مار 􀀀 لاءِ رَبِّکَ تَتَ 􀀀 فَبِأَيِّ آ »
از قتاده نقل شده است یعنی:اي انسان تو در مورد کدامین نعمت پروردگارت که دلالت بر وحدانیت او دارد تشکیک میکنی؟
علت اینکه خداوند پس از بیان نقمتها و عذابهاي خود به یادآوري نعمتها پرداخته است اینست که این عذابها براي ما نعمت
میباشد،زیرا در این عذابها که جنبۀ تنبیهی دارد یک نوع لطف و عنایت الهی نهفته است که ما را از کارهاي زشت باز
میدارد،بدلیل آنکه این عذابها بخاطر کفران نعمت گریبانگیر آنان گردیده است.
« ی􀀀 ذا نَذِیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُول 􀀀􀀀ه»
قتاده میگوید:(هذا)اشاره است به پیامبر خدا(ص).
و منظور از نذر اولی پیامبران قبل از آن حضرت است.
ابی مالک گوید:(هذا)اشاره است به قرآن،و نذر اولی عبارتست از صحف ابراهیم و موسی.
از جبائی نقل شده است که(هذا)باین معنی است:اخباري که از هلاکت امتهاي قبل داده ایم براي شما پند و اندرز میباشد.
ص : 422
« أَزِفَتِ الْآزِفَهُ »
یعنی:قیامت نزدیک شد و ساعت آن فرا رسید،و اینکه قیامت در این آیه آزفه نامیده شده است بدان معنی است که هر چه
آینده است نزدیک است.
« کاشِفَهٌ 􀀀 اللّ
􀀀
ا مِنْ دُونِ هِ 􀀀 لَیْسَ لَه »
از عطاء و ضحاك و قتاده نقل شده است یعنی:هنگامی که سختیهاي روز قیامت مردم را فرا گیرد،هیچکس بجز خداوند قادر
بنا بر تقدیر(نفس کاشفه)یا(جماعه کاشفه)است،و نیز جایز « کاشفه » نیست این ناملایمات را از مردم دور سازد،و مؤنث آمدن
اللّ کشف)یعنی:غیر از
􀀀
است(کاشفه)مصدري باشد مانند(عافیه)و(عاقبه)(واقیه)(خائنه)بنا بر این معنی میشود:(لیس لها من دون ه
خدا هیچکس قدرتی بر زایل نمودن این شدتها را ندارد،و احدي بجز او نمیتواند این سختیها را روشن کند، مانند آیۀ دیگر که
إِلاّ هُوَ ).
􀀀
ا 􀀀 ا لِوَقْتِه 􀀀 لا یُجَلِّیه 􀀀 میفرماید:(
« ذَا الْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ 􀀀 أَ فَمِنْ ه »
منظور از(حدیث)آنچه میباشد که قبلا بوسیلۀ معصوم راستگو(ع)از آن خبر داده شده است.
بعضی هم گفته اند:یعنی اي مشرکین آیا از این قرآن و نازل شدن آن از جانب خداوند بر حضرت محمد(ص)و معجزه بودن
یعنی از روي مسخره میخندید. « وَ تَضْحَکُونَ » ؟ آن در شگفت هستید
« لا تَبْکُونَ 􀀀 وَ »
« سامِدُونَ 􀀀 أَنْتُمْ » از ابن عباس و مجاهد نقل شده است که « سامِدُونَ 􀀀 وَ أَنْتُمْ » ؟ و بخاطر وعده هاي عذاب قرآن بر خود نمیگریید
یعنی:شما از عذاب الهی غفلت دارید و دنبال بازي و سرگرمی هستید.
از عکرمه نقل شده است که منظور از آن غنا و موسیقی است،که هر گاه قرآن را میشنیدند با نواختن موسیقی با آن مقابله و
ستیز می نمودند،تا مردم را از شنیدن قرآن محروم سازند.
« لِلّ وَ اعْبُدُوا
􀀀
فَاسْجُدُوا هِ »
اینجا خداوند به آنان فرمان داده است که
ص : 423
او را سجده کنند،و با اخلاص پرستش نمایند،ضمنا در همین آیه دلالت است بر اینکه سجده در این آیه واجب است،بنا بر
عقیدة اصحاب ما،زیرا ظاهر صیغۀ امر دلالت بر وجوب دارد.
ص : 424
فهرست مطالب
6 ترجمۀ آیات 7 قرائت آیات،دلیل قرائت 8 لغات آیات 9 معناي آیات 10 آیات 25 احقاف 46 - مقدمۀ مترجم 4 آیات 21
14 ترجمه آیات و قرائت آیات 15 دلیل قرائت و لغات آیات 16 اعراب آیات و معنی آیات 17 داستان 30-26 احقاف 46
25 ترجمه آیات و قرائت آیات 26 دلیل قرائت 27 معنی آیات 28 مفسرین در 35 احقاف 46 - جنیان از نظر آیات 20 آیات 31
33 تعداد آیات،اختلاف آیات،فضیلت سوره 34 ارتباط با سورة معنی اولوا العزم اختلاف نموده اند 30 سورة محمد(ص)- 47
قبل 35
ص : 425
6 سورة محمد(ص) 36 ترجمه آیات و قرائت آیات،و دلیل قرائت 37 لغات آیات 38 اعراب آیات و معنی آیات 39 - آیات 1
15 سورة - 10 سورة محمد(ص) 45 ترجمه آیات و لغات آیات و معنی آیات 49 آیات 11 - معناي فداء 43 نظر فداء 44 آیات 7
20 سورة - محمد(ص) 53 ترجمه آیات،قرائت آیات 54 دلیل قرائت،لغات آیات 55 اعراب آیات،معنی آیات 56 آیات 16
25 سورة محمد(ص) 47 - 60 ترجمه آیات،قرائت آیات،دلیل آیات 61 لغات آیات 62 معنی آیات 63 آیات 21 محمد(ص) 47
79 30 سورة محمد(ص) 47 - 71 ترجمه آیات و قرائت آیات 72 دلیل قرائت 73 معنی آیات 74 در بارة بنی امیّه 75 آیات 26
ص : 426
86 ترجمه 35 سورة محمد(ص) 47 - ترجمه آیات و قرائت آیات و دلیل قرائت 80 لغات آیات 81 معنی آیات 82 آیات 31
91 ترجمه آیات و قرائت 38 سورة محمد(ص) 47 - آیات،قرائت آیات،دلیل قرائت 87 لغات آیات و معنی آیات 88 آیات 36
97 شماره آیات و فضیلت سوره 98 ارتباط سوره 99 آیات آیات و دلیل قرائت 92 لغات آیات و معنی آیات 93 سورة فتح 48
100 ترجمه آیات،لغات آیات،معنی آیات 101 اختلاف در مورد فتح،وجه اول،وجه دوم 102 اختلاف در مورد 5-1 فتح 48
113 10 سورة فتح 48 - وجه سوم،وجه چهارم 105 اقوال عامه در معنی آیه و نظر شیعه 106 چند وجه دیگر 109 آیات 6
121 15 فتح 48 - ترجمه آیات و قرائت آیات 114 دلیل قرائت و معنی آیات 115 آیات 11
ص : 427
129 ترجمه 20 سورة فتح 48 - ترجمه آیات و قرائت آیات 122 دلیل قرائت و لغات آیات 123 معنی آیات 124 آیات 16
- آیات و قرائت آیات و معنی آیات 130 معنی رضا و غضب خدا 133 جریان فتح حدیبیه 136 داستان فتح خیبر 145 آیات 21
155 ترجمه آیات 156 قرائت آیات و دلیل قرائت و لغات آیات 157 اعراب آیات 158 شأن نزول آیات و 25 سورة فتح 48
165 ترجمه آیات 166 قرائت آیات و دلیل قرائت 167 لغات آیات 168 اعراب 29 سورة فتح 48 - معنی آیات 159 آیات 26
6 سورة حجرات - 180 آیات 1 اللّ آمنین 172 عمره القضاء 173 سورة حجرات 49
􀀀
آیات و معنی آیات 169 در معنی انشاء ه
181
ص : 428
ترجمه آیات 182 سوره مدنی است،تعداد آیات،فضیلت سوره 183 دلیل قرائت،لغات آیات 184 اعراب آیات و شأن نزول
192 ترجمه آیات و قرائت آیات 193 لغات آیات و اعراب آیات 194 10 سورة حجرات 49 - 185 معناي آیات 187 آیات 6
14 سورة حجرات 49 - شأن نزول 195 معنی آیات 198 اخوت علی(ع)با پیامبر(ص) 203 ارتباط آیات با یکدیگر 207 آیات 11
208 ترجمه آیات و قرائت آیات 209 دلیل قرائت و لغات آیات 210 شأن نزول آیات 211 معناي آیات 215 معناي تنابز به
227 18 سورة حجرات 49 - لقب 218 معناي تجسّس و تحسّس 219 غیبت کدام است؟ 221 ملاك برتري انسان؟ 223 آیات 15
ص : 429
232 سورة 5 سورة ق 50 - ترجمه آیات و قرائت آیات و دلیل قرائت 228 اعراب آیات،معنی آیات 229 سورة ق 231 آیات 1
11 سورة ق 50 - مکّی است،فضیلت سوره،توضیحی در بارة سوره 233 لغات آیات 234 اعراب آیات،معنی آیات 235 آیات 6
244 ترجمه آیات،قرائت 20 سورة ق 50 - 238 ترجمۀ آیات،لغات آیات 239 اعراب آیات 240 معناي آیات 241 آیات 12
آیات 245 دلیل قرائت 246 لغات آیات،معنی آیات 247 اصحاب اخدود کیانند؟ 248 اصحاب رس کیانند؟ 249 رقیب و عتید
259 ترجمه آیات،قرائت آیات 260 دلیل قرائت،لغات آیات،اعراب آیات 261 معناي آیات 30 سورة ق 50 - 256 آیات 21
264
ص : 430
269 ترجمه آیات،قرائت آیات 272 دلیل قرائت 273 لغات آیات،اعراب آیات 274 معناي آیات 40 سورة ق 50 - آیات 31
282 ترجمه آیات،اعراب آیات،معنی آیات 283 سورة الذّاریات: 51 45 سورة ق 50 - 275 قلب بمعنی عقل است 278 آیات 41
289 لغات آیات 290 اعراب آیات 291 معنی آیات 4 الذّاریات 51 - 287 عدد آیات،فضیلت سوره،ارتباط سوره 288 آیات 1
298 ترجمه آیات،قرائت آیات 299 دلیل قرائت 300 اعراب آیات 303 معناي آیات 304 آیات 23 ذاریات 51 - 292 آیات 15
309 ترجمه آیات،لغات آیات 310 معناي آیات 312 37-24 ذاریات 51
ص : 431
60 ذاریات 51 - 318 ترجمه آیات،قرائت آیات 319 دلیل قرائت 320 لغات آیات 321 معنی آیات 322 آیات 47 46- آیات 38
334 325 ترجمه آیات: 326 قرائت آیات،دلیل قرائت،لغات آیات 327 معناي آیات 328 نظم آیات 333 سورة و الطّور 52
336 ترجمه آیات،لغات آیات 337 اعراب 6 طور 52 - تعداد آیات،اختلاف آیات،فضیلت سورة،ارتباط سوره 335 آیات 1
344 ترجمه آیات 345 قرائت آیات و دلیل قرائت 346 معناي آیات 348 28 طور 52 - آیات 338 معناي آیات 339 آیات 17
354 ترجمه آیات،قرائت آیات 355 40 طور 52 - آیات 29
ص : 432
362 ترجمه آیات،قرائت آیات،دلیل قرائت 363 لغات 49 طور 52 - دلیل قرائت،لغات آیات 356 معناي آیات 357 آیات 41
372 ترجمه آیات،قرائت آیات 373 دلیل 10 نجم 53 - 369 ارتباط سوره 371 آیات 1 آیات،معناي آیات 364 سورة نجم: 53
11 نجم 383 ترجمه آیات،قرائت آیات 384 دلیل قرائت - قرائت،لغات آیات 374 اعراب آیات 375 معناي آیات 376 آیات 20
394 ترجمه آیات،قرائت آیات 395 معناي آیات 396 30 نجم 53 - 385 معناي آیات 386 معناي لات و عزي 392 آیات 21
401 ترجمه آیات،لغات آیات 402 41 نجم 53 - آیات 31
ص : 433
412 ترجمه آیات 413 قرائت 62 سورة نجم 53 - اعراب آیات 403 شأن نزول آیات 404 معناي آیات 406 آیات 42
آیات،دلیل قرائت 414 لغات آیات 416 معناي آیات 418 پایان 424 فهرست مطالب 425
ص : 434
دربا